-
گر چه بابا غم نان میخورد و ما نان را...
1388/07/21 11:55
گر چه بابا غم نان میخورد و ما نان را بچه ها دیکته دارید قبولی سخت است هر کسی درس نخواتد به خدا بد بخت است حرف ها مثل هم اند از همه جا می آیند گاه چسبیده بهم گاه جدا می آیند جمله ها اکثرشان سخت ودو پهلو هستند جمله ها مثل دو تا دوست بهم وابستند بچه ها روز مهمی است ! بخوانید که من…. سر قولی که ندادید بمانید ! که من…....
-
سروده جدید خلیل جوادی
1388/07/21 11:51
اونـــا کــه میــمیرن مـیرن تــــو بــرزخ قـاطـی میشـن اهــل بهشت و دوزخ کـــار همـــــه اونجــــا بخـور بخـــوابــه تــــا روز آخــــر ، کــه حساب کتــابــه اونجــــــا یـــــــه سـیستم اداری داره واســــــه خودش ســاعت کاری داره سیـستِم اونجــــارو میگـــن عــالیــه کـــلِّ لـــــــوازمــــش دیجـیـتــا لـیــــه...
-
داستان کوتاه " اثر پاره آجر "
1388/07/21 11:38
روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت .ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد.پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد .مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک...
-
جملات قصار ۲
1388/07/14 17:39
وحشی ترین گلها هم به احترام باران قیام میکنند. افسوس که صدای خش خش لحظات عمر را زیر پای خود نمی شنویم. کسی که به پشتکار خود اعتماد دارد ارزشی برای شانس قائل نیست. تجربیات یک انسان شکست خورده با ارزش تر از موفقیت های یک انسان بی تجربست. زمان همه چیز را از بین میبرد.تنها عشق است که آن را جاوید می سازد. خطاها همیشه در...
-
متن زیبا ۱
1388/07/14 17:37
روزها دنبال هم می دون و ثانیه ها هم دیگرو می بلعن اما اونیکه داره پیر میشه زمان نیست ، ما آدماییم که هر روزو شب می کنیم و هر شب و روز ، بدون این که بفهمیم چیو داریم از دست میدیم و توی این همه از دست دادنا چی به دست میاریم ؟!!! یه روزی میاد که چشمامونو باز می کنیم و می بینیم ای دل غافل کفه ترازوی عمر ما هم سنگین شد و...
-
اشعار عاشقانه ۳
1388/07/04 20:13
بی تو با تو اگه بی تو تنها ،گوشه ای نشستم تویی تو وجودم ، بی تو با تو هستم اگه سبز سبزم ، تو هجوم پاییز ذره ذره ی من ، از تو شده لبریز ای همیشه همدم ، واسه درد دلهام عطر تو همیشه ، جاری تو نفسهام ای که تارو پودم ، از یاد تو بی تاب با منی ولی باز دوری مثل مهتاب بی تو با تو بودن ، شده شب و روزم بی تو اما یادت با منه...
-
گزیده اشعار زنده یاد قیصر امین پور
1388/07/02 10:16
کودکی ها باد بازیگوش بادبادک را بادبادک دست کودک را هر طرف می برد کودکی هایم با نخی نازک به دست باد آویزان! فراخوان مرا به جشن تولد فراخوانده بودند چرا سر از مجلس ختم در آوردم؟ تلقین این روزها که میی گذرد شادم این روزها که میی گذرد شادم که میی گذرد این روزها شادم که میی گذرد... همین که گفتم می خواستم بگویم گفتن نمی...
-
حدیث نا مکرر عشق
1388/07/01 09:57
بـــــــــــــدون شـــــــــــرح ! برچسب ها : عکس عاشقانه , عکس قشنگ , عکس عاشقونه
-
تک بیتی عاشقانه ( ۲ )
1388/06/31 22:12
نمی دانم چه هنگام از کدامین راه... ولی یکبار دیگر باز خواهم گشت... با فراغت تو شکستی دل من، می ترسم! خرده های دل من در کف پایت برود ای که گفتی آشنایی با غریبان مشکل است آشنایی می توان کرد جدایی مشکل است دست وپایی می توان زد بند اگربردست وپاست وای بر جان گرفتاری که بندش در دلست هر که را عشق نباشد نتوان زنده شمرد وآن که...
-
چقدر ثانیـــه ها نامردند
1388/06/29 21:04
چقدر ثانیـــه ها نامــــردند گفته بودند که برمی گردند برنگشتند و پس از رفتن شان بی جهت عقربه ها می گردند نه به چشمم افقی بخشیدند نــه ز بغضــم گرهی وا کردنـد لحظه ها ، ثانیه های موهوم لحظه ها فاصله هایی سردند ز چه رو سبز بنامم به دروغ لحظه هایی که یکایک زردند بـگـــذاریـد ز پیــشــم بـــرونـــد لحظه هایی که همه بی...
-
برشیشه های شعر
1388/06/29 21:02
روی آن شیشه تبدار تو را " ها " کردم اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم حرف با برف زدم سوززمستانی را با بخار نفسم وصل به گرما کردم شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم عرق سردی به پیشانی آن شیشه نشست تا به امید ورود تو دهان وا کردم در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق با سرانگشت تو را...
-
دل دیوانه
1388/06/29 21:01
دوباره در دلم آتش فتاده شرارعشق زد درمن جوانه به خیسی میگراید پیکر من زخواهش های بی حد شبانه شبانگاهان ز من میخواهد این دل که خود را من به آغوشش فشانم شود خورشید و من سیاره او شمیم عشق بر جانم نشانم بدو گفتم که تزویر است تزویر دل من ساده هستی ساده هستی چنان پاکی که با اندک محبت به خود یوغ وفاداری ببستی دل من چون که...
-
گزیده اشعار محمد علی بهمنی
1388/06/23 22:49
حتما بخونید یه نظری هم بدید بد نیست !!! به قول شاعر که میگه : دیوانه را توان به محبت نمود رام ما را محبت است که دیوانه میکند. آنگاه هرصبح باشنیدن یک عطسه می ایسیتم که حادثه از خانه بگذرد آنگاه دنبال آن به راه می افتم. کودکی ها جایت امشب در تماشایم پدر خالی! کودکی ها باز روی صحنه می آیند پرده بالا میرود یک لحظه ی دیگر...
-
وصیت نامه
1388/05/28 23:59
بعد مرگم نه به خود زحــمت بسیار دهید نه به من بر سـر گور و کفن آزار دهید نه پی گورکن و قاری و غسال رویـــد نه پی سنگ لحد پــول به حجار دهید به که هر عضو مرا از پس مرگــم به کسی که بدان عضو بود حاجت بسیار دهید این دو چشمان قوی را به فلان چشــمچران که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهید وین زبان را که خداوند زبانبـازی بود...
-
جملات قصار
1388/05/25 22:52
عشق عینک سبزی است که با آن انسان کاه را یونجه میبیند.... مارک تواین هر چه نور بیش تر ، سایه ها عمیق تر! "گوته" مرد دلیر بهنگام ستیز و نبرد ، همراهانش را نمی شمارد . اُرد بزرگ هیچ می دانی فرصتی که از آن بهره نمی گیری، آرزوی دیگران است؟! . جک لندن مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم می ریزند و از آنها غولی...
-
من که می دونم منظورش چی بود ...
1388/05/23 15:40
شنبه: همون لحظه که وارد دانشکده شدم متوجه نگاه سنگینش شدم. هرکجا می رفتم اونو می دیدم. یکبار که از جلوی هم دراومدیم نزدیک بود به هم بخوریم صداشو نازک کرد و گفت: ببخشید! من که میدونم منظورش چی بود. تازه ساعت 5/9 هم که داشتم بورد رو میخوندم اومد پشت سرم شروع به خوندن بورد کرد.آره دقیقا می دونم منظورش چیه. اون میخواد زن...
-
سو تفاهم دختر انه
1388/05/23 15:39
روز اول که دیدمش بدجوری بهم خیره شده بود. بعداً فهمیدم که چشماش چپه و داشته پیکان 57 رینگ اسپرت دو متر اونور تر رو نگاه میکرده! یه آه از ته دل کشید. بعداً فهمیدم که آه نبوده و آسم داره. بهش یواشکی یه لبخند زدم، ولی اون قیافه جدی مردونش رو عوض نکرد. این خودداریش واسم خیلی جذاب بود. بعداْ فهمیدم که خودداری نبوده، بلکه...
-
دیدار
1388/05/23 15:38
من تو را نمی دیدم و به راه خود می رفتم. تو مرا دیدی و برایم دست تکان دادی من ایستادم. تو سلانه سلانه پیش آمدی و سلام مرا پاسخ گفتی. ای کسی که دیدار تو، پنج هزار تومن جریمه برای من خرج برداشت پس اقلا گواهینامه ام را پس بده.
-
بچه آفریقایی
1388/05/23 15:37
این شعر کاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده. توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره : وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم، وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم... و تو، آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی،...
-
عشق من تو در چه حالی !
1388/05/23 15:34
به تو عادت کرده بودم ای به من نزدیک تر از من ای حضورم از تو تازه ای نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگی به شبنم مثل عاشقی به غربت مثل مجروحی به مرهم لحظه در لحظه عذابه لحظه های من بی تو تجربه کردن مرگه زندگی کردن بی تو من که در گریزم از من به تو عادت کرده بودم از سکوت و گریه شب به تو حجرت کرده بودم با گل...
-
ای منتهای آرزویم
1388/05/23 15:32
گفتی که منتهای امید تو چیست, آه ای منتهای آرزوی من چه گویمت با این هوای سرد و غریبانه ام بساز با من بمان به سمت هوای دگر مرو ! لبخند می زنی و جهان عید می شود آینه با نگاه تو خورشید می شود بیستون ناله زارم چو شنید از جا شد کرد فریاد که فرهاد دگر پیدا شد به غیر از مه نداردکس خبر از ناله و آهم که او در وادی هجر تو شبها...
-
وصیت نامه
1388/05/23 15:30
بعد مرگم نه به خود زحــمت بسیار دهید نه به من بر سـر گور و کفن آزار دهید نه پی گورکن و قاری و غسال رویـــد نه پی سنگ لحد پــول به حجار دهید به که هر عضو مرا از پس مرگــم به کسی که بدان عضو بود حاجت بسیار دهید این دو چشمان قوی را به فلان چشــمچران که دگر خوب دو چشمش نکند کار دهید وین زبان را که خداوند زبانبـازی بود...
-
بیش از اینها میتوان خاموش ماند.
1388/05/23 15:28
بیش از اینها ، آه ، آری بیش از اینها میتوان خاموش ماند میتوان ساعات طولانی با نگاهی چون نگاه مردگان ، ثابت خیره شد در دود یک سیگار خیره شد در شکل یک فنجان در گلی بیرنگ ، بر قالی در خطی موهوم ، بر دیوار میتوان با پنجه های خشک پرده را یکسو کشید و دید در میان کوچه باران تند میبارد کودکی با بادبادکهای رنگینش ایستاده زیر...
-
ندارم فرصتی تا لحظه ی مرگ
1388/05/23 15:26
بود بر شاخه هایم آخرین برگ تو پنداری که شب چشمم به خواب است ندانی این جزیره غرق آبست به حال گریه می خوانم خدا را به حال دوست می جویم شما را زبس دل سوی مردم کرده ام من در این دنیا تو را گم کرده ام من مرا در عاشقی بی تاب کردی کجا هستی دلم را آب کردی نه اکنون بلکه عمری، روزگاریست که پیش روی ما غمگین حصاریست بود روز تو...
-
اس ام اس عاشقانه sms
1388/05/23 13:04
-
دلم میخواد داد بزنم
1388/05/22 22:55
دلم میخواد داد بزنم جیغ بزنم، جیغ بنفش پاره کنم لباسمو برم حموم با کت و کفش دلم میخواد زار بزنم صدام بره به آسمون کتابامو شوت بکنم از تو حیاط به پشت بوم دلم میخواد پر بکشم مثل مگس به هر طرف وزوز و ویزویز بکنم لقمه بگیرم از علف دلم میخواد کف بکنم مثل پودر لباس شویی باد بکنم، گنده بشم مدام برم به دستشویی فکر نکنی...
-
خاطره طنز پدر بزرگ
1388/05/19 14:52
یه دفعه از پدربزرگم پرسیدم چه وقتی بیشتر از همیشه ضایع شدی؟ گفت: «اون قدیما وقتی که هنوز خیلی جوون بودم و تو دهاتمون زندگی میکردم، یه روز دختر خالم اومد در خونمون و گفت: بیا بریم خونه ما، اونجا خالیه! من هم خوشحال شدم و دنبالش رفتم. وقتی در رو باز کردیم و رفتیم تو دیدم که راست گفته، هیچ کس تو خونه نبود. دختر خالم...
-
اعتراض های یک نی نی به بابا و مامانش
1388/05/19 14:50
آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم اینقدر لب و لوچه ی غیر پاستوریزه ، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید ! plz خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای شیر شما هم مضر است !!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از...
-
نامه مادر گضنفر
1388/05/19 14:48
گضنفر جان سلام! ما اینجا حالمام خوب است. امیدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. این نامه را من میگویم و جعفر خان کفاش براید مینویسد. بهش گفتم که این گضنفر ما تا کلاس سوم بیشتر نرفته و نمیتواند تند تند بخواند، آروم آروم بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند وقتی تو رفتی ما هم از آن خانه اسباب کشی کردیم. پدرت توی...
-
موتور سواری در دل شب
1388/05/19 14:45
مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم. مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره. زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم. مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری. زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی. مرد جوان: منو محکم بگیر. زن جوان:...