پا به پای کودکی هایم بیا کفش هایت را به پا کن تا به تا
ای رفیق روز های گرم و سرد سادگی هایم به سویم باز گرد!
قصابهای شهر من بس با ایمانند
گوسفندان را با اعتقادپی نوشت : نمیدونم چرا بجای تبریک روز عید این متن رو انتخاب کردم !
این شعرها دیگر برای هیچکس نیست
نه! در دلم انگار جای هیچکس نیستپشت سرم حتی دعای هیچکس نیست
در آغوش خودم هستم ...
من خودم را در آغوش گرفته ام !
نه چندان با لطافت ...
نه چندان با محبت ...
اما وفادار ...
وفادار ...!
حکمم از زمین رها شدن نبود
سرنوشت من خدا شدن نبود
در قواره ی عصا شدن نبود
سگ به جوهر هما شدن نبود
هیچ یک برای واشدن نبود
با منت توان ما شدن نبود
ادامه مطلب ...