یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

ما به هم نمی رسیم


تکیه به شونه هام نکن من از خودت خسته ترم...

مـا که بـه هم نمی رسیم , بسه دیگه بـذار بـرم..

کی گفته بود به جرم عشق یه عمری پرپرت کنم؟...
حیف تو نیست, کنج قفس چادر غم سرت کنم؟...

مـن نـه قلنـدر شبـم , نـه قهـرمـان قصـه هـا...
نـه برده ی حلقه به گوش , نه ناجی فرشته ها...

تـو ایـن دو روز زنـدگـی , شبیـه مـن فـراوونـه...
یه لحظه چشمات و ببند گذشتن از من آسونه...

من عاشقم همین و بس , غصه نداره بی کسی...

قشنگی قسمت ماست که ما به هم نمی رسیم


برای همه وقت هایی که...

برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.
برای همه وقت هایی که به من جراْت و شهامت دادی.
برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی.
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.
برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.
برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.
برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.
برای همه وقت هایی که گفتی دوستت دارم.
برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.
برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.
برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.
برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.

برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی...


تو را سپاس...



من خدا را دارم


یک اتاق، اندکی نور، سکوت
من خدایی دارم که همین نزدیکی است ...
در امتداد لحظه هایم، هر روز
در سایه هایی قرمز شناور می شوم
می خندم به عشق فنا شده ی زمینی مان...قاه قاه
معنی ِ اشک ... کبودی، درد رامی دانم
بغض سنگین خاطره را، از نزدیک لمس کرده ام
من در این تاریکی، دور از همه...خدا را می خوانم
خدا را که صدا می زنم...همه ی ذره ها آرام می شود...
یک اتاق،اندکی نور،... من خدا را دارم


هنوز هم پیش چشم های تو هستم


یه شب خوابت چشامو بی خبر برد

به دنیایی از این جا ساده تر برد

به دنیای گل و نور وترانه
میون لحظه های عاشقانه

تو تنها دلخوشی،تنها امیدی
تو حرفی که نمی گفتم شنیدی

تو با من بودی و من بی تو افسوس
تو خورشیدی و من دنبال فانوس

تو رقص ماه و خورشید و ستاره
خودم رو با تو می دیدم دوباره

میون خواب و بیداری نشستم
هنوز هم پیش چشم های تو هستم

 

شبی را که سفر می کردید


یادتان هست شبی را که سفر می کردید

قول دادید و گفتید که بر می گردید


دست من را که گرفتید کمی جا خوردم

تازه فهمیدم و دیدم که شما هم سردید


حرف دل بود که در چشم شما یخ می زد

حرفهایی که به گفتار نمی آوردید


دوری از شخص شما باز عذابم می داد

دل من خوش به همین بود که بر می گردید


یادتان هست که گفتم پس از این می میرم

منم و یک دل دیوانه و صدها تردید


با که قسمت بکنم این همه تنهایی را

که به حجم غزل گم شده ام می گنجید


دل من جای کسی نیست و تنها فردید

این شمائید که با من و دل من همدردید


سهمم از دوریتان چند غزل می دانم

که به اشعار نسنجیده ام عادت کردید