یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

من عقابی بودم...


من عقابی بودم


که نگاه یک مار، سخت آزارم داد

بال بگشودم و سمتش رفتم

از زمینش کندم

به هوا آوردم

آخر عمرش بود که فریب چشمش، سخت جادویم کرد

در نوک یک قله، آشیانش دادم


که همین دل رحمی، چه بروزم آورد


عشق، جادویم کرد

زهر خود بر من ریخت

از نوک قله زمین افتادم

تازه آمد یادم،


من عقابی بودم...




هفتاد سال



دوست دارم یک شبه، هفتاد سال پیر شوم


در کنار خیابانی بایستم…


تو مرا بی آنکه بشناسی، از ازدحام تلخ خیابان عبور دهی…


هفتاد سال پیر شدن یک شبه


به حس گرمی دست های تو


هنگامی که مرا عبور میدهی بی آنکه بشناسی


می ارزد..!


" وبلاگ ندا "


مادر


مادرم پاییز شد تا مرا بهاری کند...


خیلی تند رفت !


کودکی هایم...


با آن دوچرخه قراضه اش


کاش همیشه پنچر می ماند...


قاتل ها...


قاتل ها همیشه


چاقو... تفنگ...


قاتل ها همیشه اسلحه نمی کشند


گاهی قاتل های لعنتی آنقدر دیر سراغت می آیند


که می میری...