***
تو به اندازه تنهایی من خوشبختی و من به اندازه زیبایی تو غمگینم.
در رویا های کودکانه آموختم به چیزی که به من تعلق ندارد فکر نکنم , اما ناگهان او همه فکرم شد.
***
ما هیچ نیستیم جز سایه ای زخویش , آیین آینه خود را ندیدن است.
***
عجیب ترین عشق دنیا مال من است , ندیدن و خواستن آیا این چیزی جز دیوانگی نیست!
***
پروانه گاهی فراموش میکند که زمانی کرم بوده است !
صبح را آغاز می کنم در حالیکه :
مدت عمرم آهسته آهسته کم می شود و مرگ نزدیک تر میگردد.
اعمالم چه خوب چه بد چه کم و چه زیاد ثبت می گردد,
مرگ در پی من است و دست از گریبانم بر نمی دارد,
آتش دوزخ را به دنبال خود احساس میکنم و می بینم,
نمی دانم عاقبت چه خواهد شد.
تو را هیچگاه نمی توانم از زندگی ام پاک کنم
چون تو پاک هستی می توانم تو را خط خطی کنم
که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه ماندگار می شوی
و وقتی که نیستی بی رنگی روزهایم را با مداد رنگی های یادت رنگ می زنم .
می گی عاشق بارونی، ولی وقتی بارون میاد چتر به دست می گیری !!!
می گی عاشق برفی ، اما از یه گوله برف می ترسی !!!
می گی عاشق پرنده هایی ، ولی اونا رو میندازی تو قفس !!!
می گی عاشق گلهایی ، ولی اونارو از شاخه می چینی !!!
انتظار داری نترسم وقتی می گی عاشق منی!!!!
روزها دنبال هم می دون و ثانیه ها هم دیگرو می بلعن
اما اونیکه داره پیر میشه زمان نیست ، ما آدماییم که هر
روزو شب می کنیم و هر شب و روز ، بدون این که
بفهمیم چیو داریم از دست میدیم و توی این همه از
دست دادنا چی به دست میاریم ؟!!!
یه روزی میاد که چشمامونو باز می کنیم و می بینیم
ای دل غافل کفه ترازوی عمر ما هم سنگین شد و ما
موندیم و یه کوله بار حسرت ، حسرت همون وقتایی که
می گفتیم :
ولش کن بابا حالا وقت زیاده ...
خدایا کفر نمی گویم ، پریشانم ،چه می خواهی تو از جانم
مرا بی آن که خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا تو مسئولی، تو می دانی که انسان بودن وماندن در این دنیا چه دشوار است
چه رنج می کشد آن کس که انسان است واز احساس سرشاراست.
هرچه تیک و تاک کرد، گذر زمان را نفهمیدم.
ساعت خسته شد، خوابید.