یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

مادرم


"مادرم" پاییز شد تا مرا بهاری کند،


خدایا، حال و هوای هیچ خانه ای را زمستانی نکن



نظرات 5 + ارسال نظر
خزان 1391/02/22 ساعت 04:44 ب.ظ

ساعت 3 شب بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد پشت خط مادرش بود پسر با عصبانیت گفت:چرا این وقت شب من را از خواب بیدار کردی؟
مادر گفت:25 سال قبل در همین موقع شب تو من را از خواب بیدار کردی فقط خواستم بگویم :تولدت مبارک.
پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد صبح سراغ مادرش را گرفت وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت ولی مادر دیگر در این دنیا نبود...

tahere 1391/02/23 ساعت 09:18 ق.ظ

عالی بود ...

tahere 1391/02/23 ساعت 09:19 ق.ظ

very good

دختر دایی 1391/02/23 ساعت 12:20 ب.ظ

همه به فکر مادرند و بی خبر از قامت خمیده پدر.........

ارزو 1391/06/17 ساعت 10:28 ب.ظ

آمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد