دلم برای کودکیم تنگ شده....
برای روزهایی که باور ساده ای داشتم
همه آدم ها را دوست داشتم...
مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم
مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود...
... دلم می خواست "ممُل" را پیدا کنم
از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم
تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود !
دلم برای کودکیم تنگ شده ...
شاید یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و او رفت...
وایییییییییییییییییی خدای من ....
دلم حالی به حالی شد.یاد خودم افتادم و شیطنت هایی که شاید هیچوقت کسی نفهمیدشون و من برای میشه دختر آروم مامانم موندم!
دلم خیلی تنگه اون موقع هاست یادش بخیر بچه که بودیم دوست داشتیم بزرگ شیم حالا که بزرگیم دوست داریم کوچیک شیم!
آره منم دلم واسه کودکیم تنگ شده گاهی وقتها میگم ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدم ولی حالا که شدم کاریش هم نمی شه کرد!
الآن هم واسه اینکه خیلی کودک درونم رو از دست ندم
می شینم پای کارتونهای زمان بچگیم...
خداییش کارتونهای زمان ما هم یه چیز دیگه بود!
سلام.آره واقعا...
من چند تا متن ئرمورد برگشت به کودکی خوندم واقعا آرزئمه حتی واسه یه روز به بچه گی برگردم
بسیار بسیار زیبا .......
پیشنهاد میکنم دکلمه (میخوام برگردم به کودکیم) اثر مرحوم حسین پناهی رو حتما گوش کنین
ما کودکیم نشسته در قاب زندگی روزی بر دیوار جوانی روزی بر زمین بیری ما کودکیم با همان دلتنگی رسیدن بابا با همان لجبازی روزهای مشق ما کودکیم کودکانی که فراموش کرده ایم کودکی را
زیبا بود ممنون
vaaaaaaaaaaaaaaaaay kheili aaaaaali bod, yade kodaki khodam oftadam,webloget kheili ghashange harfe dele mano amsale mano mizani,, merc