من که تسبیح نبودم تو مرا چرخاندی
مشت بر مهره ی تنهایی من پیچاندی
مهر دستان تو دنبال دعایی می گشت
بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی
ذکرها گفتی و بر گفته ی خود خندیدی
از همین نغمه ی تاریک مرا ترساندی
بر لبت نام خدا بود خدا شاهد ماست
بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی
دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت
عادتت را به غلط چرخه ی ایمان خواندی
قلب صد پاره ی من مهره ی صد دانه نبود
تو ولی گشتی و این گمشده را لرزاندی
جمع کن : رشته ی ایمان دلم پاره شده ست
من که تسبیح نبودم تو چرا چرخاندی؟
رشته ایمان دلم ژاره شده ست
نمیــــــ ــــدانم این دنــــــ ـــــیا دیــــــــــگر چیـــــ ــست؟؟؟؟؟؟
کــــــه هــــــر دم سازی کوکـ ــــــ می کند که با آن
بـــــــــرقصیـــ ـــــم!!!!!!
میدانـــــ ــــی چیـــــست؟؟؟؟؟
من رقصیـــــــــدن بلد نیستــــــــم آن هم با
ساز
ناکوک
دنیا!!!!
می ترسم پایم پیچ بخورد!!!
آن هم با
صـ ـــــندل
بــــــــی وفایــــــ ـــی....
خیلی قشنگ بود