هر که دیده ست مرا گفته غمی با من هست
غمی آواره که در هر قدمی با من هست
در دلم هر طرفی مجلس ذکری برپاست
حاجت و روضه به قدر حرمی با من هست
سر مویی دلم آشفته گیسویی نیست
گیسویی نیست ولی پیچ و خمی با من هست
می خرم از همگان تا بفروشم به خودم
تا بخواهید غم از هر قلمی با من هست
شده در هر نفسم شکر دو نعمت واجب
"آه" در هر دمی و بازدمی با من هست
شعر قشنگی بود ..
شاعرش کیه ؟
اگه اشتباه نکنم, محمدمهدی سیار
سلام.خیلی قشنگه .فقط غمگینه خیلی
بابا خیلی عشقی نبینم غمتو لوتی