یکی با بخت خوابیــده یکی با بخت ِ خوابیــده...
یکى گردنش کبود میشه، یکى زیر چشمش.. زندگى ها چقدر متفاوته..،!
ماهی هم به آرزوی دیرینه اش رسید; پرواز.... ولی عجب چنگال تیزی داشت عقاب!
به هر آسمانِ زلالی شک دارد؛
گنجشکی که باسر به پنجره خورده است!
پیشانیش را ببوسید ، قربان صدقه اش برویدﻣﺎدر را میگویم گاهى هم براى مادر، ﻣﺎدرى کنید . . .