-
ما دیگر فقیر نیستیم
1390/10/01 11:21
خدایا شکرت ما دیگر فقیر نیستیم دیروز پزشک ِ آبادی گفت... چشم های پدرم پر از آب مروارید است …
-
دعا کردم دعایم کن...
1390/09/29 12:25
برایت یک بغل گندم دلی خشنود از مردم برایت سفره ای ساده حلال و پاک و آماده برایت شور پاییزی که برگ غم فرو ریزی برایت یک غزل احساس دوبیتی های عطر یاس برایت هر چه خوبی هست دعا کردم دعایم کن...
-
خورشیدی در راه است ...
1390/09/29 12:24
آری خورشید ثابت کرد : حتی طولانی ترین شب نیز با اولین تیغ درخشان نور به پایان می رسد ، حتی اگر به بلندای یلدا باشد ... بیدار و امیدوار باش خورشیدی در راه است ...
-
چرا زمین خورده ام ...
1390/09/27 23:19
آنقدر زمین خورده ام که بدانم برای برخاستن نه دستی از برون که همتی از درون لازم است ... حالا اما نمی خواهم برخیزم می خواهم اندکی بیاسایم فردا برمی خیزم وقتی که فهمیده باشم چرا زمین خورده ام ...
-
تو شاهکار خالقی....
1390/09/27 22:45
تو شاهکار خالقی.... تحقیر را باور نکن.... بر روی بوم زندگی هر چیز می خواهی بکش....... زیبا و زشتش پای توست...... تقدیر را باور نکن..... تصویر اگر زیبا نبود....... نقاش خوبی نیستی . . . . از نو دوباره رسم کن....... تصویر را باور نکن.... خالق تو را شاد آفرید..... آزاد آزاد آفرید...... پرواز کن تا آرزو........ زنجیر را...
-
فصل کبوتر
1390/09/27 19:55
ترانه فصل کبوتر با صدای قاسم افشار اون روزگار کودکی فصل کبوتر شیرین ترین قصه هاست تا روز آخر با قیل وقال و مدرسه اون ساده جوشی تو کوچه آتیش سوزوندن بازیگوشی می شد رها شی، می شد رهاشی می شد رها شی کودکانه در همیشه از پاره سنگی تا به دلسنگی شیشه بادبادک فانوسی و ابرای پاره شبهای صاف و تیره ، بازی با ستاره از شادی یک روز...
-
مرا پیدا کن
1390/09/25 18:09
سالهاست که گم شدهام نشانهای ندارم تو اگر همانی که باید مرا پیدا کن!
-
آغاز...
1390/09/25 18:08
اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز...
-
شمردن بلد نیستم...
1390/09/21 12:29
شمردن بلد نیستم دوست داشتن بلدم و گاهی شده... یکی را دو بار دوست داشته باشم دو نفر را یک جا چه کار می شود کرد؟ دوست داشتن بلدم شمردن بلد نیستم...
-
چیزی نبود عشق بجز چند اشتباه
1390/09/21 12:19
ماییم و چند خاطره از جنس یک گناه ماییم و چند سطر پریشانی سیاه پیوند می خورند تمام دقیقه ها با گریه های در به دری، آه پشت آه آن قصه سالهاست به پایان رسیده است ما را رها نمی کند این بغض گاه گاه من سالهاست پیش خودم فکر می کنم چیزی نبود عشق بجز چند اشتباه ما را به این امید که راهی نمانده است تنها گذاشتند رفیقان نیمه راه...
-
دنیای ناقص
1390/09/20 12:08
چه خوب است که هیچ چیز هرگز بی نقص نیست همیشه می توان امید داشت قفل بسته ی در زنگ زده باشد طناب دور گردنت پوسیده باشد و سیاهچاله ی اسارتت شکافی داشته باشد برای ورود نور یک دنیای ناقص را همیشه بیشتر از یک بهشت متعالی می توان دوست داشت!
-
دوست دارمت...
1390/09/19 23:28
این دل اگر کم است بگو سر بیاورم یا امر کن که یک دل دیگر بیاورم خیلی خلاصه عرض کنم دوست دارمت دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم...
-
حالا که فرقی نمی کند...
1390/09/19 23:24
حالا که فرقی نمی کند... کنارت ایستاده باشم یا نه بگذار همه چیز را... از وسط قیچی کنم تا تو... در نیمی باشی من... در نیمی دیگر راستی....... با دستی که روی شانه ات جا گذاشته ام ... چه می کنی؟...
-
باد آرام می وزد
1390/09/19 23:15
باد آرام می وزد و سکوت کوچه ها را نگهبان است به حکم سکوت می شنوم ... صدای تیک تاک ساعت را که هر لحظه بر مرگ ثانیه ای شیون می کند و تو ! باور کن هر شب در تنهایی خیالم خود را میهمان خاطره هایت می کنم !
-
باید عبور کرد
1390/09/19 23:12
عبور باید کرد تا افق پیداست عبور باید کرد تا جای قدمهایت برجاست عبور باید کرد تا خدا اینجاست عبور باید کرد از مقابل این لبخندهای فرو خورده از میان این منظره های چروک خورده از اجتماع این همه قلبهای ترک خورده باید وا گذاشت و رها کرد این عشق های خط خطی را این ثانیه های پاپتی را باید عبور کرد از امواج بی کسی باید عبور...
-
چه می شود ؟
1390/09/19 23:06
گر در کنار او بنشینم چه می شود ؟ از دست او ستاره بچینم چه می شود ؟ گفتم چه وقت جان بدهم پیش چشم تو ؟ او ناز کرد و گفت ببینم چه می شود ؟
-
دعا کن بعد دیدار تو باشد وقت پایانم...
1390/09/19 23:03
تو مثل راز پاییزی و من رنگ زمستانم چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمی دانم تو مثل شمعدانی ها پر از رازی و زیبایی و من در پیش چشمان تو مشتی خاک گلدانم تو دریای ترینی آبی و آرام و بی پایان و من موج گرفتاری اسیر دست طوفانم تو مثل آسمانی مهربان و آبی و شفاف و من در آرزوی قطره های پاک بارانم نمی دانم چه باید کرد با این روح...
-
تمام عمرِ من انگار در خیال گذشت
1390/09/18 12:09
دو ساعتی که به اندازهی دو سال گذشت تمام عمرِ من انگار در خیال گذشت ببند پنجرهها را که کوچه ناامن است... نسیم آمد و نشنید و بیخیال گذشت درست روی همین صندلی تو را دیدم نگاه خیرهی تو... لحظهای که لال گذشت چه ساعتیست ببخشید؟... ساده بود اما چهها که از دل تو با همین سؤال گذشت... گذشت و رفت و به تو فکر میکنم تنها دو...
-
عاشقت می شوم
1390/09/18 11:56
عاشقت می شوم درخیابان راه می روم به چاله می افتم عاشقم می شوی در خیابان راه می روی به چاله می افتی حالا, نقاط اشتراکمان بیشتر می شود...
-
یک نفر هست
1390/09/18 11:51
یک نفر هست که از پنجرهها نرم و آهسته مرا میخواند گرمی لهجه بارانی او تا ابد توی دلم میماند یک نفر هست که در پرده شب طرح لبخند سپیدش پیداست مثل لحظات خوش کودکیام پر ز عطر نفس شببوهاست یک نفر هست که چون چلچلهها روز و شب شیفته پرواز است توی چشمش چمنی از احساس توی دستش سبد آواز است یک نفر هست که یادش هر روز چون...
-
اگر تو ….
1390/09/18 11:49
پاییز رنگی نداشت اگر درختی نبود بهار هم …. من هم اگر تو ….
-
ما به هم نمی رسیم
1390/09/18 11:44
تکیه به شونه هام نکن من از خودت خسته ترم... مـا که بـه هم نمی رسیم , بسه دیگه بـذار بـرم.. کی گفته بود به جرم عشق یه عمری پرپرت کنم؟... حیف تو نیست, کنج قفس چادر غم سرت کنم؟... مـن نـه قلنـدر شبـم , نـه قهـرمـان قصـه هـا... نـه برده ی حلقه به گوش , نه ناجی فرشته ها... تـو ایـن دو روز زنـدگـی , شبیـه مـن فـراوونـه......
-
برای همه وقت هایی که...
1390/09/18 11:41
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی. برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی. برای همه وقت هایی که به من جراْت و شهامت دادی. برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی. برای همه وقت هایی که با من شریک شدی. برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی. برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی. برای همه وقت هایی که مرا...
-
من خدا را دارم
1390/09/18 11:29
یک اتاق، اندکی نور، سکوت من خدایی دارم که همین نزدیکی است ... در امتداد لحظه هایم، هر روز در سایه هایی قرمز شناور می شوم می خندم به عشق فنا شده ی زمینی مان...قاه قاه معنی ِ اشک ... کبودی، درد رامی دانم بغض سنگین خاطره را، از نزدیک لمس کرده ام من در این تاریکی، دور از همه...خدا را می خوانم خدا را که صدا می زنم...همه ی...
-
هنوز هم پیش چشم های تو هستم
1390/09/18 11:24
یه شب خوابت چشامو بی خبر برد به دنیایی از این جا ساده تر برد به دنیای گل و نور وترانه میون لحظه های عاشقانه تو تنها دلخوشی،تنها امیدی تو حرفی که نمی گفتم شنیدی تو با من بودی و من بی تو افسوس تو خورشیدی و من دنبال فانوس تو رقص ماه و خورشید و ستاره خودم رو با تو می دیدم دوباره میون خواب و بیداری نشستم هنوز هم پیش چشم...
-
شبی را که سفر می کردید
1390/09/18 11:23
یادتان هست شبی را که سفر می کردید قول دادید و گفتید که بر می گردید دست من را که گرفتید کمی جا خوردم تازه فهمیدم و دیدم که شما هم سردید حرف دل بود که در چشم شما یخ می زد حرفهایی که به گفتار نمی آوردید دوری از شخص شما باز عذابم می داد دل من خوش به همین بود که بر می گردید یادتان هست که گفتم پس از این می میرم منم و یک دل...
-
انتظار...
1390/09/18 11:21
گفتمش بی تو چه می باید کرد عکس رخساره ی ماهش را داد گفتمش همدم شبهایم کو تاری از زلف سیاهش را داد وقت رفتن همه را می بوسید به من از دور نگاهش را داد یادگاری به همه داد و به من انتظار سر راهش را داد !!!
-
دوستی...
1390/09/16 17:38
با هر که حرف دوستی اظهار می کنم خوابیده دشمنی است که بیدار می کنم از بسکه در زمانه یکی اهل درد نیست اظهار درد خویش به دیوار می کنم
-
وسعت آرزو
1390/09/15 21:35
گفتند : به اندازه ی گلیم هایتان و به اندازه ی دهان هایتان اما... حرفی از وسعت آرزو هایمان نزدند !!!
-
یاد تو...
1390/09/15 21:32
هر چه زیباست مرا یاد تو می اندازد آن که بیناست مرا یاد تو می اندازد تو که نزدیک تر از من به منی می دانی دل که شیداست مرا یاد تو می اندازد هر زمان نغمه ی عشقی است که من می شنوم از تو گویاست ، مرا یاد تو می اندازد دیگران هر چه بخواهند بگویند که عشق بی کم و کاست مرا یاد تو می اندازد ساعتی نیست فراموش کنم یاد تو را غم که...