-
دوست ...
1388/11/01 23:22
آقا گمانم من شما را دوست... حسی غریب و آشنا را دوست... نه نه! چه می گویم فقط این که آیا شما یک لحظه ما را دوست... منظور من این که شما با من... من با شما این قصه ها را دوست... ای وای! حرفم این نبود اما سردم شده آب و هوا را دوست... حس عجیب پیشتان بودن نه! فکر بد نه! من خدا را دوست... از دور می آید صدای پا حتا همین پا و...
-
کو ...
1388/11/01 22:42
از درون من کسی هرگز نمی یابد خبر از عذاب من کسی هرگز نمی بیند اثر کو رفیقی تا برایش جان خود را قربان کنم کو انیسی کز برایش دیده را دریا کنم کو کسی کز من بخواهد ذره ای مردانگی کو کسی کز او ببینم قطره ای شایستگی کی کسی از خود برای من گذشت کی کسی از دل برای من نوشت کو کسی کر من دلی بی کینه خواست کو کسی کز من لبی پر خنده...
-
بغض هر روز
1388/10/29 19:25
نه زمین خاک ِ قدیمه٬ نه هوا همون هواست تا چشام کار می کنه٬ هرچی که مونده نابجاست داره از قبیله ی ما یکی یکی کم میشه هر چی دوست دارم و دارم٬ راهیه عدم میشه مثل ابرای زمستون دلم از گریه پُره شیشه ی نازک ِ دل٬ منتظر تلنگره غم سفره های خالی٬ دست های نحیف مردم داغ شلاق جهالت به تن شریف مردم غم اعدام ستاره٬ انحدام سرو ِ...
-
احمدک
1388/10/29 14:47
معلم چو آمد بنا گه کلاس چو شهری فروخفته خاموش شد سخنهای ناگفته کودکان به لب نارسیده فراموش شد معلم زکار مداوم مدام غضبناک و فرسوده و خسته بود جوان بود و در عنفوان شباب جوانی از او رخت بر بسته بود سکوت کلاس غم آلود را صدای درشت معلم شکست ز جا احمدک جست و بند دلش بدین بی خبر بانک ناگه گسست بیا احمدک درس دیروز را بخوان...
-
دل خوش ازآنیم که حج میرویم
1388/10/29 13:39
دل خوش ازآنیم که حج میرویم غافـل از آنیم کـه کج مـیرویــم کعبه به دیدار خدا میرویم او که همینجاست کجا میرویم حج بخدا جز به دل پاک نیست شستن غم از دل غمناک نیست دین که به تسبیح و سر و ریش نیست هرکه علی گفت که درویش نیست صبح به صبح در پی مکر و فریب شب همه شب گریه و امن یجیب
-
ناصرالدین شاه
1388/10/25 22:11
نقل است که ناصرالدین شاه وقتی به اولین سفر اروپایی خود رفت در کاخ ورسای و توسط پادشاه فرانسه- یکی از همین لویی هایی که امروز تبدیل به میز و صندلی شده اند- از او پذیرایی شد، بعد از مراسم شام، اعلیحضرت سلطان صاحب قران به قضای حاجتش نیاز اوفتاد و با راهنمایی یکی از نوکرها به سمت یکی از توالتهای کاخ ورسای هدایت شد. سلطان...
-
افسانه مردم
1388/10/25 14:12
دیدم او را آه بعد از بیست سال گفتم این خود اوست ؟ یا نه دیگری ست چیزکی از او در او بود و نبود گفتم این زن اوست ؟ یعنی آن پری ست ؟ هر دو تن دزدیده و حیران نگاه سوی هم کردیم وحیرانتر شدیم هر دو شاید با گذشت روزگار در کف باد خزان پر پر شدیم از فروشنده کتابی را خرید بعد از آن آهنگ رفتن ساز کرد خواست تا بیرون رود بی اعتنا...
-
تمنا
1388/10/25 14:05
کاش آن آینه ای بودم من که به هر صبح تو را می دیدم می کشیدم همه اندام تو را در آغوش سرو اندام تو با آن همه پیچ آن همه تاب آنگه از باغ تنت می چیدم گل صد بوسه ناب "حمید مصدق"
-
خاموشی
1388/10/25 13:55
آنچنان خواهند خاموشم کنند تا خلایق هم فراموشم کنند طرفه حیلتها کنند این ساحران تا غلام حلقه در گوشم کنند خود نمی ریزند خونم تا مباد شهره مانند سیاووشم کنند بس بخوانندم به گوش افسانه ها تا به خواب خوش چو خرگوشم کنند لطفشان قهر است اگر مهرم کنند شهدشان زهراست اگرنوشم کنند گاه می گویم بهل تا لعبتان با شراب بوسه مدهوشم...
-
افشاگری بی سابقه...
1388/10/24 19:27
افشاگری بی سابقه در مورد هاچ، پرین، پدرپسر شجاع و میگ میگ! بر اساس تحقیقات انجام گرفته و اطلاعات واصله، چند تن دیگر از جاسوسان و متخلفان و مظنونان به شرح زیر معرفی می شوند: 1- هاچ زنبور عسل: نامبرده یکی از زنبورهای بی هنر و بی سواد بوده است که فرمول تهیه عسل طبیعی را بلد نبوده، وی پس از مدتی به دروغ و با استفاده از...
-
عشق به یک نفر
1388/10/24 13:39
عشق به یک نفر خیانت به دیگران است من وفا دارم به تمام بی وفایان عالم
-
کفش یادگاری
1388/10/21 18:36
مرا هست کفشی ز عصر حجر / که میراث مانده ز جد پدر شریک غمش بوده و شادیش / به پا کرده در جشن دامادیش خدایش بیامرزد آن زنده یاد / که از خود هم این ارث بر جا نهاد چو هی میبرم پیش هر پینه دوز / ز مغزش پریده است برق و فیوز! بود چون که جان سخت چون کرگدن / بپوشم به هر گاه و بیگاه من هر آنچه ز وزنش گویم کم است / که سنگین چنان...
-
حضرت حافظ
1388/10/21 18:23
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس/ دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس گفتم: سلام حافظ گفتا علیک جانم / گفتم: کجا روی؟ گفت والله خود ندانم گفتم: بگیر فالی گفتا نمانده حالی / گفتم: چگونهای؟ گفت در بند بی خیال گفتم: که تازه تازه شعر وغزل چه داری ؟ / گفتا: که میسرایم شعر سپید باری گفتم: ز دولت عشق گفتا که : کودتا شد / گفتم:...
-
جهان طعم شراب کهنه دارد
1388/10/21 15:31
جهان طعم شراب کهنه دارد به لبهایت چشیدن را بیاموز تو اهل آسمانی ای زمینی به بال خود پریدن را بیاموز صدایت می کنند از عالم عشق به گوش جان شنیدن را بیاموز نسیمی باش و از باد بهاری سحرگاهان وزیدن را بیاموز تو ابر رحمتی ، گاهی فرو ریز ز اشک خود چکیدن را بیاموز گذارت گر ز راهی پر گل افتاد به دست خود نچیدن را بیاموز به عاشق...
-
موضوع انشا: توافتهای ایران و خارج
1388/10/20 23:51
پدرم همیشه میگوید " این خارجیها که الکی خارجی نشدهاند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان دادهاند" البته من هم میخواهم درسم را بخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج میدانم. تازه دایی دختر عمهی پسر...
-
سرانجام قصه چت
1388/10/20 23:32
شدم با چت اسیر و مبتلایش شبا پیغام می دادم از برایش به من می گفت هیجده ساله هستم تو اسمت را بگو، من هاله هستم بگفتم اسم من هم هست فرهاد ز دست عاشقی صد داد و بیداد بگفت هاله ز موهای کمندش کمان ِابرو و قد بلندش بگفت چشمان من خیلی فریباست ز صورت هم نگو البته زیباست ندیده عاشق زارش شدم من اسیرش گشته بیمارش شدم من ز بس...
-
مهندس
1388/10/20 23:20
گرفتم بعد عمری مدرکی چند و اینجانب شدم حالا مهندس ندانستم که ریزد از چپ و راست ز پایین و از آن بالا مهندس غضنفر گاری اش را هول نمیداد د ِ یالا هول بده یالا مهندس تقی هم چونه میزد کنج بازار نمی ارزه واسم والا مهندس به مرد قهوه چی میگفت اصغر دو تا چایی قند پهلو مهندس شنیدم کودکی میگفت در ده به مردی با چپق خالو مهندس ز...
-
به شیرینی مرگم شکری نیست که نیست
1388/10/16 16:49
جاده ی قلب مرا رهگذری نیست که نیست جز غبار غم و اندوه در آن همسفری نیست که نیست آن چنان خیمه زده بر دل من سایه ی درد که در او از مه شادی اثری نیست که نیست شاید این قسمت من بود که بی کس باشم که به جز سایه مرا با خبری نیست که نیست این دل خسته زمانی پر پروازی داشت حال از جور زمان بال و پری نیست که نیست بس که تنهایم و یار...
-
وقتی که گِریم می گیره
1388/10/16 16:41
وقتی که گِریم می گیره دلم می گه مبارکه قدر اشکاتـــو بدون هنوز چشات بی کلکه وقتی که گِریم می گیره یه آسمون بارونی ام امّا به کی بگم خدا من تو دلم زندونی ام سرمو بالا می گیرم کسی جوابم نمی ده خیلی شباست ، یه رهگذر به گریه هام نخندیدهِ چه روز و روزگــاریِ ، منو یه دنیا بی کسی شدم یه مشت خاطرهِ یه کوره دل واپسـیِ می خوان...
-
با اخمتان کجای جهان را گرفته اید ؟
1388/10/16 15:52
از چشمهای من هیجان را گرفته اید این روزها عجب خودتان را گرفته اید با این سکوت و نگاه و غضب به چشم حرف و کلام و دهان را گرفته اید حرف بدی نمی زنم اما شما به فحش از این غزل تمام بیان را گرفته اید اردیبهشت نیست که اردی جهنم است لبهای سرختان که دهان را گرفته اید خانم جسارت است ببخشید یک سوال ! با اخمتان کجای جهان را گرفته...
-
ما همه نابغه ایم.....
1388/10/15 18:36
1 .آلبرت انیشتن در کودکی دچار بیماری دیسلسیک بود.یعنی معنی ومفهوم کلمات وعبارات رادرست تشخیص نمی داد. معلم آلبرت انیشتن اورا عقب مانده ذهنی ,غیر اجتماعی وهمیشه غرق در رویاهای احمقانه توصیف می کرد,ضمنا وی دوبار در امتحانات کنکور دانشگاه پلی تکنیک زوریخ مردود شد!! 2 .توماس ادیسون که معلمانش از آموزش اودر مدرسه عاجز...
-
پیش از اینها...
1388/10/11 13:23
پیش از اینها فکر می کردم خدا خانه ای دارد کنار ابرها مثل قصر پادشاه قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا پایه ها ی برجش از عاج و بلور برسر تختی نشسته با غرور ماه، برق کوچکی از تاج او هر ستاره، پولکی از تاج او اطلس پیراهن او، آسمان نقش روی دامن او، کهکشان رعد و برق شب، طنین خنده اش سیل و توفان، نعره توفنده اش دکمه پیراهن...
-
روزای خیلی طلایی یادته؟
1388/10/11 13:05
روزای خیلی طلایی یادته؟ روز ترس از جدایی، یادته؟ روز تمرین اشاره یادته؟ شب چیدن ستاره یادته؟ شعرای کتاب درسی یادته؟ یادته گفتی می ترسی ،یادته؟ عکسمون تو قاب عکس و ، یادته؟ بله بدون مکث و یادته؟ دستمون تو دست هم بود یادته؟ غصه هامون کم کم بود، یادته؟ چشم نازت مال من بود یادته؟ دیدن من غدغن بود یادته؟ روزگار قهر و آشتی...
-
زندانی
1388/10/11 12:49
دل وحشت زده در سینه من میلرزید دست من ضربه به دیوار زندان کوبید آی همسایه زندانی من ضربهی دست مرا پاسخ گوی ضربه دست مرا پاسخ نیست تا به کی باید تنها تنها وندر این زندان زیست ضربه هر چند به دیوار فرو کوبیدم پاسخی نشنیدم سال ها رفت که من کردهام با غم تنهایی خو دیگر از پاسخ خود نومیدم راستی هان چه صدایی آمد؟ ضربهای...
-
هنوز حرف می زنم
1388/10/11 12:46
هنوز حرف می زنم ، هنوز راه می روم به سمت جای خالیت ، به اشتباه می روم هنوز هم به عکس تو سلام می کنم ولی بدون هیچ پاسخی دوباره راه می روم هنوز ماجرای ما سر زبان مردم است به هر طرف که می روم ، پر اشک و آه می روم تو نیستی هنوز من ، به یاد با تو بودنم به کوچه می روم به این ، شکنجه گاه می روم هـنــوز هــم بـرای تـو پـُـر...
-
بوسه
1388/10/11 12:41
نیست در این گفته من سوسه ای گر تو به من قرض دهی بوسه ای بوسهء دیگر سر آن مینهم لحظه دیگر به تو پس میدهم
-
ده تای بچگی...
1388/10/11 12:04
بچه بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم نهایت هر چیزی همین 10 تا بود از بابا بستنی که می خوا ستم10 می خواستم مامانو 10 تا دوست داشتم خلا صه ته دنیا همین 10 تا بود و این 10 تا خیلی قشنگ بود حالا نمی دونم که دنیا چقدره نهایت دوست داشتن چندتاست ده تا بستنی هم کفافمو نمی ده خیلی هم طمع کار شده ام اما می خوام بگم دوستت دارم می...
-
جهان سوم جایی است
1388/10/10 22:50
جهان سوم جایی است ، که اگر بخواهی کشورت را آباد کنی ، خانه ات خراب خواهد شد و اگر بخواهی خانه ات را آباد کنی باید در تخریب مملکتت بکوشی . ' دکتر محمود حسابی '
-
زیباترین گل
1388/10/01 12:24
چه زیبا می شوی وقتی که می گردی سرپا سبز تو را من دوســت می دارم تو را ای سبز بالا سبز تو روح ســـبز بارانی , من آن نـــیلوفر خــــواهش بیا بنشین کنارم سبز و بنشان خواهشم را سبز دلم قد می کشـــــد تا آبشار صاف گیسویت تو اما تشنه می خواهی مرا غرق تمنا سبز به زیر آســـــمان چشــــم تو تا چند بنشــــینم بگو پژمرده می...
-
برق نگاه
1388/10/01 12:09
روزی که مرا بر گل رویت نظــــــر افتاد احساس نمودم که دلم در خطر افتاد تا چشم من افتاد به گلبرگ جمالت زیبایی گلهای بهار از نــــظر افـــــتاد می خواستم از چشم تو محفوظ بمانم کز برق نگاه تو به جانــــم شــــرر افتاد گفتم نشـــــود راز دلـــــم فـاش ولیکن دل خون شد و از پرده چشمم بدر افتاد هر کس که شراب از خم چشمان تو...