گاهی گمان نمی کنی ولی می شود
گاهی نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود
***
تو به اندازه تنهایی من خوشبختی و من به اندازه زیبایی تو غمگینم.
در رویا های کودکانه آموختم به چیزی که به من تعلق ندارد فکر نکنم , اما ناگهان او همه فکرم شد.
***
ما هیچ نیستیم جز سایه ای زخویش , آیین آینه خود را ندیدن است.
***
عجیب ترین عشق دنیا مال من است , ندیدن و خواستن آیا این چیزی جز دیوانگی نیست!
***
پروانه گاهی فراموش میکند که زمانی کرم بوده است !
از چارلی چاپلین پرسیدن:
خوشبحتی چیست؟
پاسخ داد:
فاصله این بدبختی تا بد بختی بعدی خوشبختیست!
صبح را آغاز می کنم در حالیکه :
مدت عمرم آهسته آهسته کم می شود و مرگ نزدیک تر میگردد.
اعمالم چه خوب چه بد چه کم و چه زیاد ثبت می گردد,
مرگ در پی من است و دست از گریبانم بر نمی دارد,
آتش دوزخ را به دنبال خود احساس میکنم و می بینم,
نمی دانم عاقبت چه خواهد شد.
این شعر زیبا هم تقدیم به شماها
چه اونایی که نظر میدن و چه اونایی که نظر نمیدن !!!
می خوام یه قله باشم
نه دولا شم نه تا شم
یه کوه سخت و محکم
نه اینکه کله پا شم
می خوام یه چشمه باشم
از آبی یا جدا شم
می خوام که ابره باشم
از روی دریا پاشم
برم رو دشت تشنه
ببارم و فنا شم
می خوام که باده باشم
رفیق آسیا شم
توی پره هاش بچرخم
نون واسه آدما شم
می خوام ستاره باشم
نور همه جا بپاشم
تو باغ مه گرفته
مثل شکوفه وا شم
از قفس های بسته
پر بکشم رها شم
خلاصه چیزی باشم
که دردا را دوا شم
حتی شده یه وصله یه دکمه
رو پیرهن شما شم