آیین عشق بازی دنیا عوض شده ست
یوسف عوض شده ست، زلیخا عوض شده ست
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی
در عشق سالهاست که فتوا عوض شده ست
خو کُن به قایقت که به ساحل نمی رسیم
خو کُن که جای ساحل و دریا عوض شده ست
آن باوفا کبوتر جلدی که پَر کشید
اکنون به خانه آمده، اما عوض شده ست
حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده ست
بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانوهایت زندگی کنی
دوستت را چنان دوست مدار! مبادا روزی دشمنت شود
هیچ وقت پارس کردن یک سگ پیر را بی اهمیت تلقی نکن .
آن که با حق درآویخت خون خود بریخت
تجربه اسمی است که افراد به اشتباهاتشان میدهند
همه دوست دارند که به بهشت بروند, ولی کسی دوست ندارد که بمیرد
قطعاً خاک و کود لازم است تا گل سرخ بروید. اما گل سرخ نه خاک است و نه کود
ساقه شکستن قانون طوفان است تو نسیم باش و نوازش کن
آنچه که هستی هدیه خداوند به توست و آنچه که می شوی هدیه تو به خداوند است.پس بی نظیر باش.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
خدایا هرگز نگویمت که دستم بگیر عمریست گرفته ای رهایم مکن
سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد تندیس زیبا نخواهد شد،
هیچ تدبیری را ، قدرت تغییر تقدیر نیست .
آنچه رخ داده را باید پذیرفت ، اما آنچه رخ نداده را میتوان به میل خود ساخت .
ماهی لب بسته را اندیشه قلاب نیست .
کسانی که خود را در اوج میبیند ، یک راه برای بیشتر برای ادامه ندارند
و آن حرکت در سرازیری است .
بزرگ ترین رنج ، رنج بودن است و چه لذت بخش است اینجا نبودن .
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم به یاد ماندنی ? نه حاشیه ای فراموش شدنی .
برچسب ها : جملات قصار.متن های قصار.متن های زیبا.متن های ادبی

عید آمد و ما خانهء خود را نتکاندیم
گردى نستردیم و غبارى نفشاندیم
دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروز
از بیدلى او را ز در خانه براندیم
هر جا گذرى غلغلهء شادى و شور است
ما آتش اندوه به آبى ننشاندیم
آفاق پر از پیک و پیام است، ولى ما
پیکى ندواندیم و پیامى نرساندیم
احباب کهن را نه یکى نامه بدادیم
و اصحاب جوان را نه یکى بوسه ستاندیم
من دانم و غمگین دلت، اى خسته کبوتر
سالى سپرى گشت و ترا ما نپراندیم
صد قافله رفتند و به مقصود رسیدند
ما این خرک لنگ ز جوئى نجهاندیم
مانندهء افسونزدگان، ره به حقیقت
بستیم و جز افسانهء بیهوده نخواندیم
از نه خم گردون بگذشتند حریفان
مسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم
طوفان بتکاند مگر "امید" که صد بار
عید آمد و ما خانهء خود را نتکاندیم
"اخوان ثالث"