با هم که قدم میزدیم
حسودیاَش میشد آفتاب
نه که هیچ گاه
من آمده ام وای وای من آمده ام!!! اووووووول
آخیییییییی...! خییییلی زیبااااست.:-)
سلام ممنون مطلب خوبی بود یه سایتی طراحی کردم مخصوص یادداشت های مربوط به کتابخوان ها یه سری بزنید و نظرتون را بگید ممنون می شم ... اگر هم مایل بودید که آنجا مطالبتان را ارائه بدهید که خیلی خوشحال میشیم متشکر این صفحه من تو این سایت هست http://www.kodamketab.com/users/36/hoseineghbal?tab=notes شما میتونید صفحه شخصی خودتون را داشته باشید
همیشه باید کسی باشد تا بغض هایت راقبل ازلرزیدن چانه ات بفهمد...
تشبیهی که نویسنده از محبوبش میکنه ، قابل تحسینه ... پست زیبایی بود. ممنونم.
# دیگر نمی خواهم کسی به من عادت کند. من به کسی عادت کنم. یک روز باید جدا شد. باید تنها ماند. باید شکست. اما در این شکستگی تنها، فقط به تو فکر می کنم. من از اعتیاد تو خلاص نشدم. شاید خودم را پیدا کردم. شب یک ، شب دو-بهمن فرسی
بسیار زیبا و دلنشین ممنون از شما
من آمده ام وای وای من آمده ام!!!
اووووووول
آخیییییییی...! خییییلی زیبااااست.:-)
سلام
ممنون مطلب خوبی بود
یه سایتی طراحی کردم مخصوص یادداشت های مربوط به کتابخوان ها یه سری بزنید و نظرتون را بگید ممنون می شم ...
اگر هم مایل بودید که آنجا مطالبتان را ارائه بدهید که خیلی خوشحال میشیم
متشکر
این صفحه من تو این سایت هست
http://www.kodamketab.com/users/36/hoseineghbal?tab=notes
شما میتونید صفحه شخصی خودتون را داشته باشید
همیشه باید کسی باشد تا بغض هایت راقبل ازلرزیدن چانه ات بفهمد...
تشبیهی که نویسنده از محبوبش میکنه ، قابل تحسینه ...
پست زیبایی بود. ممنونم.
#
دیگر نمی خواهم کسی به من عادت کند. من به کسی عادت کنم. یک روز باید جدا شد. باید تنها ماند. باید شکست. اما در این شکستگی تنها، فقط به تو فکر می کنم. من از اعتیاد تو خلاص نشدم. شاید خودم را پیدا کردم.
شب یک ، شب دو-بهمن فرسی
بسیار زیبا و دلنشین
ممنون از شما