در تصویر بالا چه می بینید؟
وقتی تصمیمتون رو گرفتید، روی ادامه مطلب کلیک کنید.
شیره را از حبه ی انگور سرقت می کنند
شهد را از لانه ی زنبور سرقت می کنند
دست مالیدم به خود، چیزی سر جایش نبود!
سارقان بی پدر بدجور سرقت می کنند!
احتیاجی نیست از دیوار و در بالا روند
سارقان با "کنترل از دور" سرقت می کنند
عده ای راحت میان مبل خود لم می دهند
از طریق عده ای مزدور سرقت می کنند
روز روشن، زنده ها را از میان کوچه ها
مرده را هم نیمه شب از گور سرقت می کنند
برق را از سیم ها و آب را از لوله ها
دود را از حقه ی وافور سرقت می کنند
می برندت سوی خلوت، می کنندت پشت و رو
با زبان خوش نشد با زور سرقت می کنند!
جای اینکه سکه ای در کاسه ی کوری نهند
کاسه را هم از گدای کور سرقت می کنند
نیست چون تفریح و شادی توی این شهر بزرگ
عده ای تنها به این منظور سرقت می کنند!
سارقان در پوشش مأمور سرقت می کنند...
"استاد عمران صلاحی"
تجریش می روید!؟ .. نه آقا نمی روم
دربند می روید!؟ … نه بابا نمی روم
با این لکنته ای که امانت گرفته ام
اصلا به سمت عالم بالا نمی روم
راهم جنوب شهر ، خیابان عاشقیست
در کوچه های سرد شماها نمی روم
پشت تمام هستی خود ، ایست می کنم
بی دسته گل به دیدن لیلا نمی روم
گفتم به مادرم که اگر چه مخالفی
با من بیا به جان تو تنها نمی روم
امروز جیب خالی من جای عکس توست
فردا کنار عکس تو آیا نمی روم ؟!
حالا به انتهای خیابان رسیده ایم
کم کم پیاده می شوم ، اما، … نمی روم
ابر و غروب و زنگ در و اضطراب سبز
یا می روم درون دلش …. یا نمی روم …..
"رضا سیرجانی"
دنیا پر از سگ است جهان سر به سر سگی ست لبخند و نان به سفره ی امشب نمی رسد از بوی دود و آهن و گِل مست می شود جنــگ و جــنون و زلــزله؛ مــرگ و گرســنگی آهنگ سگ ترانه ی سگ گوشهای سگ بار کج نگاه شما بر دلم بس است آدم بیا و از سر خــط آفــریده شو!
غیر از وفــا تـــمام صفات بشــر سگی ست!
پایــان ماه آمد و خــلق پدر سگی ست
در سرزمین من عرق کارگر سگی ست
اخبار یک ، سه ، چار، دو ،تهران، خبر سگی ست
این روزها سلیقه ی اهل هنر سگی ست
باور کنید زندگی باربر سگی ست
دیگر لباس تو به تن هر پدر سگی ست...
"مریم جعفری آذرمانی"
من؟! حرف مفت؟! کی زده ام؟! «زد» چه صیغه ایست؟
من هیچ وقت حرف بدی … «بد» چه صیغه ایست ؟
آدم همین که پا به دل «جامــعه» گذاشت،
شاید درست و راست نفهمد چه صیغه ایست
یعنی به باب میــل شــما زندگی کنم ؟
آن هم به زور باید،«باید» چه صیغه ایست؟
این زندگی به «قد» خودش ظلم می کند
آنقدر که نفهمیدم «قد»چه صیغه ایست!
بعد از چقدر عمر من عاشق شدم ــ همین ــ
«هی بچه جان هنوزنباید!» چه صیغه ایست؟
من را چقدر سکه ی یک پول می کنــید؟
ازجیب من «گرفتن درصد» چه صیغه ایست؟
وقتی به هر دری که زدم، فقر بود با،
نان خدا ـ ریال،«درآمد»چه صیغه ایست؟
حالا که بعد این همه سگ دو زدن،به سنگ ــ
برخورده ام، «شروع مجدد» چه صیغه ایست؟
هی وعده،«وعده ی سر خرمن»؛چه خرمنی!؟
هی قولهای شاید،«شاید»چه صیغه ایست؟
آقـــای جامـــعه ! به چی ام گیــر داده ای؟
«از لحن من خوش ات نمی آید» چه صیغه ایست؟
من شاعرم، چه طوری خودسانسوری کنم؟
«ایهام پشت شعر نباشد!»چه صیغه ایست؟!
آقــای جامـــعه! تـو که بیـــزار شاعــری،
تقدیر «شاعران مقید» چه صیغه ایست؟
اســم مـرا به گـند کشـیدید، من تلا ــ
ــ فی …نه، ولش کنید!«محمد»چه صیغه ایست؟
محکوم «زنده بودنم»،این «فعل» مرده را
لطفاْ یکی برام بگوید چه صیغه ایست!
"محمدعلی پورشیخ علی"