تجریش می روید!؟ .. نه آقا نمی روم
دربند می روید!؟ … نه بابا نمی روم
با این لکنته ای که امانت گرفته ام
اصلا به سمت عالم بالا نمی روم
راهم جنوب شهر ، خیابان عاشقیست
در کوچه های سرد شماها نمی روم
پشت تمام هستی خود ، ایست می کنم
بی دسته گل به دیدن لیلا نمی روم
گفتم به مادرم که اگر چه مخالفی
با من بیا به جان تو تنها نمی روم
امروز جیب خالی من جای عکس توست
فردا کنار عکس تو آیا نمی روم ؟!
حالا به انتهای خیابان رسیده ایم
کم کم پیاده می شوم ، اما، … نمی روم
ابر و غروب و زنگ در و اضطراب سبز
یا می روم درون دلش …. یا نمی روم …..
"رضا سیرجانی"
این شعرای خوشگل رو از کجا میاری ووروجک
دیگه دارم کم کم مشتریت می شم
نمی دونم چرا فکر میکنم انگار تو خود منی
هر شعری که گذاشتی انگار که من پسندیدم و تو گذاشتی