پاییزی ام،بهار چه دارد برای من
عید تورا چه رابطه با عزای من؟
باصدبهار نیز گلی وا نمی شود
در ساقه های بی ثمر دست های من
آری بهار خود نه؛ که نام بهار نیز
دیگر نمی زند،در ویران سرای من...
حسین منزوی
امید صباغ نو
اول ، تــــو را شبیــه خودم پیـــر می کشم
بدتر...عصا به دست و زمین گیر می کشم
یا نه ، کنـــار ساحلی ، تنها و منتظر
با یک غروب مرده ی دلگیر می کشم
وقتی کـه ذره ذره ی شکلت تمام شد
همراه دست وپای تو زنجیر می کشم
آنگاه جـــای روسری ، همراه مـــوی تــــو
خطی شبیه ضربه ی شمشیر می کشم
...اما بدون تـــو ، ولــــی...،آخر نمی شود
روی شقیقه ی خودم هفت تیر می کشم
کاغذ هزار پاره شد ؛ وقتی که روی آن
شلیک ناگهانـــی یک تیـــر می کشم!!!
حمیدرضا برزکار
جمعه غروب همهمه ی شهر نکبتی
الاکلـــنگ تــــاب و یک پارک دولتـــی
یک دو سه ... تا هزار و نود هم شمرده است
نفــرین بــــه انتظار - همین بمب ساعتـــی -
آمد دوباره مثل عروسک ستاره پوش
من ترمزم بریده ولــی با چه جراتی..
- هی پا به پا نکن دِ بگو دیر می شود
اینجـــا نایست تــوی گلو بغض لعنتی
خانم سلام ... نه ... من که گدایی نمی کنم
عاشق شدم کــــه چشــــم تو اصلن قیامتی
- گمشو (صدای خواهش دستی بریده شد )
گفتــــم بزن بــــــه چــــــاک لجن مرد پاپتــی
از روی دنده های چپش حرف می زند
حالا کبـــود می شود این رنگ صورتی
چیزی شبیه حرمت حوا شکسته بود
زن در کنـــار جاده رهــا ... بعد مدتی
ترمز، نـــــوار هـــــایده بانـــــــو سوار شد
گم شد میان لفظ (( خیابان )) به راحتی
تــه مانده های خانــم رویا که دود شد
بعدش مچاله می شود این مرد پاکتی
رسول کامرانی