اول ، تــــو را شبیــه خودم پیـــر می کشم
بدتر...عصا به دست و زمین گیر می کشم
یا نه ، کنـــار ساحلی ، تنها و منتظر
با یک غروب مرده ی دلگیر می کشم
وقتی کـه ذره ذره ی شکلت تمام شد
همراه دست وپای تو زنجیر می کشم
آنگاه جـــای روسری ، همراه مـــوی تــــو
خطی شبیه ضربه ی شمشیر می کشم
...اما بدون تـــو ، ولــــی...،آخر نمی شود
روی شقیقه ی خودم هفت تیر می کشم
کاغذ هزار پاره شد ؛ وقتی که روی آن
شلیک ناگهانـــی یک تیـــر می کشم!!!
حمیدرضا برزکار
شعر جالبی بود. چند جور برای خودم معنیش کردم.
یه جورایی شاعر پیوند جالبی بین واژه ها ایجاد کرده.
خیلی زیبا بود کلماتش رو میتونستی هر طور که بخوای معنی کنی . یه جور خاصیه آدم از خوندنش سیر نمیشه
بچه ها راست میگن ی جورایی میشه خیلی معنی از توش درآورد.جالب بودبرام...
damet garm man taze veblageto didam.harchi to dele mane in ja hast.mer30 k hastio minevisi.man nemishnasamet vali damet garm
وای اینم خوشگل بود