دستی به گِل کشیدی و تن آفریده شد
بعد از کمی تمام بدن آفریده شد
یک کاسه آب و چرخ ، که می چرخد و بر آن
اندام خیس دلبر من آفریده شد
آرام با دو دست خودت حلقه می زدی
تا اینکه سر به روی بدن آفریده شد
ساکت نشسته بودی و شیطان به صورتش
ناخن کشید و بعد دهن آفریده شد
آنوقت روبروی تو خندید و گفت : آه !
یک اشتباه کردی و زن آفریده شد
"رضا سیرجانی"
عالی بود/ شاعرش کیه؟ می شناسیدش؟ ازش شعر دیگری سراغ دارید؟