درد من و تمام تبرخوردهها یکیست باور نمیکنیم که مردیم مدتیست
آنها در انتظار دوباره پرندهای من فکر بازگشت کسی که نبود و نیست از هرکجا نرفته به من بازگشتهای ای بومرنگ خستهی من! یک نفس بایست!
یک عمر میدویم و به جایی نمیرسیم یک عمر میدویم؟ دویدن برای چیست؟!
در پیله خوشتریم که در چشم روزگار کفتار و کرم و کفتر و پروانه هم یکیست
بیچاره قلب من که در این جنگل شلوغ خرگوش مرده زاده شد و لاکپشت زیست
|