داغترین فصل بودنم...


چشم هایم را می بندم


بازی دستانت دیوانه ام می کنند


رها نمی شوم از تو


رها نمی شوم از این حس مشترک


شعله میشوی در لبهایم


داغ می شوم


داغترین فصل بودنم


آرام


.
.
.


آرام


به جهنمت پا میگذارم ...