دیشب یه پشه نیشم زدپاشدم دنبالش کردمبالاخره گوشه اطاق خفتش کردم!اومدم بکشمش!
یهوگفت: بابا !!
راست میگفت:من باباش بودم!آخه خون من تو رگاش بود!تا صبح تو بغل هم گریه کردیم!
پی نوشت : اصلا به کجای این دنیا بر میخوره که ما یکم بخندیم هان؟