بی خیالی


غروب این حوالی را تو باور میکنی یا نه؟

غم و درد اهالی را تو باور میکنی یا نه؟

تمام زندگی مان را سکوتی تلخ پر کرده
خیابان های خالی را تو باور میکنی یا نه؟

کویر داغ و بی پایان بر اینجا سایه گسترده
هجوم خشکسالی را تو باور میکنی یا نه؟

نفس در سینه میگیرد دل اینجا زود میمیرد
و مرگ احتمالی را تو باور میکنی یا نه؟

در این تاریکی و وحشت سیاهی های بی پایان
وجود یک زلالی را تو باور میکنی یا نه؟

نگاه سبز تو آخر مرا آباد میسازد
بگو این بی خیالی را تو باور میکنی یا نه؟....