پشت دیوار همین کوچه بدارم بزنید من که رفتم بنشینیدو...هوارم بزنید
باد هم آگهی مرگ مرا خواهد برد بنوسید که: "بد بودم" و جارم بزنید
من از آیین شما سیر شدم.. سیر شدم پنجه در هر چه که من واهمه دارم بزنید
دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟! خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنید
آی! آنها!! که به بی برگی من می خندید! مرد باشید و... بیایید ... و.... کنارم بزنید
|