دلیل بودن تو

هر کسی دوتاست .

و خدا یکی بود .

و یکی چگونه می توانست باشد ؟

هر کسی به اندازه ای که احساسش می کنند ، هست .

و خدا کسی که احساسش کند ، نداشت .

عظمت ها همواره در جستجوی چشمی است که آنرا ببیند .

خوبی ها همواره نگران که آنرا بفهمد .

و زیبایی همواره تشنه دلی است که به او عشق ورزد .

و قدرت نیازمند کسی است که در برابرش رام گردد .

و غرور در جستجوی غروری است که آنرا بشکند .

و خدا عظیم بود و خوب و زیبا و پراقتدار و مغرور .

اما کسی نداشت ...

و خدا آفریدگار بود .

و چگونه می توانست نیافریند .

زمین را گسترد و آسمانها را برکشید ...

و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود .

و با نبودن چگونه توانستن بود ؟

و خدا بود و با او عدم بود .

و عدم گوش نداشت .

حرف هایی است برای گفتن که اگر گوشی نبود ، نمی گوییم .

و حرفهایی است برای نگفتن ...

حرف های خوب و بزرگ و ماورائی همین هایند .

و سرمایه ی هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد ...

و خدا برای نگفتن حرف های بسیار داشت .

درونش از آنها سرشار بود .

و عدم چگونه می توانست مخاطب او باشد ؟

و خدا بود و عدم .

جز خدا هیچ نبود .

در نبودن ، نتوانستن بود .

با نبودن نتوان بودن .

و خدا تنها بود .

        هر کسی گمشده ای دارد .

                             و خدا گمشده ای داشت ...