دوباره
دوباره دست هایم را می گیری
دوباره پرواز می دهی مرا حوالی خیالت
ولی دوباه یک بال مانده تا اوج
دست هایم را رها می کنی
تا در حسرت دیدن اوج احساست
به قعر خیالت سقوط کنم