شعرهای زیبا
گرچه در عشق تو چندیست مردد هستم

باز بین همه عشاق سر آمد هستم

تو به دنبال رسیدن به نباید هایی

من به فکر شدن هر چه که باید هستم

گفته ای خوبی و من بد شده ام حرفی نیست

خوب من باش و حلالم کن اگر بد هستم

با همه خوب و بدم باز قبولم داری

یا که از چشم تو افتاده ام و رد هستم

دل بریدن ز نگاه تو محال است محال

گرچه در عشق تو چندیست مردد هستم



***


حرف نزن ،حرف مرا گوش کن

عشق گناه است فرا موش کن

آتش افروخته در سینه را

فکر نکن یکسره خاموش کن

چاره ای از جنس خودش چاره کن

فکربدی کردن و پا پوش کن

صبر نکن حرف دلت را بزن

مثل خودش آینه مخدوش کن

بغض گرفته ست نگاه تو را

حرف نزن حرف مرا گوش کن


***


کاش ز قلبم خبری داشتی

یا که دل شعله وری داشتی

سادگی ام دست تورا میگرفت؟

یا تو دل حیله گری داشتی

هیچ کس از سایه ی تو رد نشد

سایه ی بی رهگذری داشتی

طرح رفاقت که زدی با درخت

در چمدانت تبری داشتی

همسفری با دل من سخت نیست

می شد اگر بال و پری داشتی

آه که از سینه ی من می گذشت

گفت که آنجا اثری داشتی

عشق برو دست تو هم رو شده

در دل من کی ثمری داشتی



منبع : mortezababak.blogfa.com