نرسد گوش کسی ناله و فریاد مرا می رود در همه عالم همه شب داد مرا هرگز از یاد من ای یار نرفتی ، هرگز ای دریغ از تو که هرگز نکنی یاد مرا در جهان خوب وبد و شادی و غم در گذر است از غمت گشت فنا پایه و بنیاد مرا بی کس و خسته و تنها و پریشان حالم می برد نیمه شبی سوی خدا،باد مرا برو ای یاد کهن یار و مرا تنها کن یاد یاران قدیمی نکند شاد مرا روزگاری است که در بند غمت در بندم مرگ می آید و روزی کند آزاد مرا من و پایان جدایی ز غمت نیست امید عشق کوهی دگر از درد فرستاد مرا
|