این روزها که میگذرد، جور دیگرم
دیگر خیال و فکر تو افتاده از سرم
دیگر دلم برای تو پرپر نمیزند
دیگر کلاغ رفته به جلد کبوترم
دیگر خودم برای خودم شام میپزم
دیگر خودم برای خودم هدیه میخرم
دیگر بلد شدم که خداحافظی کنم
دیگر بلد شدم که بهانه نیاورم
اسمت چه بود؟ آه از این پرتی حواس
این روزها من اسم کسی را نمیبرم
این روزها شبیه «رضا»های سابقم
هر چند بدترم ولی از قبل بهترم...
dadash fantastic.. perfect. aaliii. hal kardam dadash
وقتی مطلب مینویسی خیلی از بچه ها برات کف میزنن و هورا میکشند... اما غافل ازینکه ذره ذره وجودتو داری تبدیل میکنی به کلمات.
هنری که داری اینه که چجوری با کلمات که قدرت بیان ندارند، بیشترین استفاده رو برای بیان حس با ارزشی که داری، میبری...
من هم دوست داشتم این هنر رو تشویق کنم.
اما امان از دردی که پشت این هنر خوابیده
نمیتونم درک کنم اما به حسی که داری احترام شدیدی میذارم.
موفق باشی داداش رضا گل
سلام.
نمی دونم تا کی باید سختی ها رو پشت سر بذاریم؟
فقط امیدوارم توی همین روزا ، سختی ها از بین برن و آسایش سهم زندگی آدما بشه ...
از پست زیباتون ممنونم.
سلام آقا بهنام. ممنون بابت کامنتهاااااا
زیبا بود! خییییلی....
هر چند بدترم ولی از قبل بهترم...
دقیقا حال این روزای من.
سلام.
به عنوان یک مدعی ادبیات، در مقابل تعداد زیادی از اشعار شما فقط سکوت کردم.
مخصوصا این آخری...فوق العاده بود.این رو کاملا جدی، بدون هیچگونه تملق و زیاده گویی میگم.
امیدوارم اجازه داشته باشم که با لینک منبع ازش استفاده کنم.
ممکنه؟
سلام دوست عزیز. نه شعر نه متن هیچکدوم از من نیست
این روزها که میگذرد، جور دیگرم
سلام آقا رضا خوبی؟
عاااااااااااااااااااااااااااااااااالیییییییییییییییییییییی بود.
خیلی به دلم نشست...
از خودت بود؟؟
چون گفته بودی شعر نمیگی پرسیدم.
وگرنه هیچ بعید نیست برا خودت باشه.
سلام ممنون. نه
سخت است در شلوغی پیاده رو ؛
دستی نباشد
هم قد تنهایی تو …!!!
like
آرزوهایت را کنار نگذار
دنیا بالاخره مجبور می شود با دلت کنار بیاید !
چشم :)
عالی
زخمی که نمی بینیم
می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار گاهی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده. نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته
خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد سکسی تر باشد خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده
خشونت، آزار، تحقیر امتداد همان مادر جنده ها، جنده ها، خواهر جنده ها، مادرش را فلان ها، عمه اش را بیسارهایی است که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم. خشونت، آزار، تحقیر همان زن صفت، مثل زن گریه می کردی هایی است که بچه هایمان از خیلی کودکی یاد می گیرند
خشونت، آزار تحقیر پله های بعدی نردبانی هستند که پله ی اولش با فلانی و بیساری معاشرت نکن چون... فلان لباس را نپوش چون...است. چون هایی که اسمشان می شود "عشق". عشق هایی که می شوند ابزار کنترل. که منتهی می شوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است. که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود
خشونت زنی است که زیر نفس های آغشته به بوی الکل مردش تظاهر به لذت می کند و فکر می کند قاعده ی بازی همین است. خشونت توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی، جنسی مردی است که مست است. مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجه ترین رفتارها
می دانید؟ کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند. قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماه ها و سال ها گرفته می شود گاهی هیچ وقت هیچ وقت ترمیم نمی شود
روزها و شب هایم
در رهن تقویمه
تقدیر من اینه
من مغلوب تقدیرم
این تصمیم من نیست
من تسلیم این جاده ام
دارم می رم
روزهام همه ترس از
رسیدن شب بود
روز و شبم هر دو
در بند ظلمت بود
این تاریکی ممتد
اسم شب جاده است
دارم می رم
دارم می رم از این شهر و
از این آشوب و این غوغا
دلم خسته است ولی
روزا همه افسوس و
نیست فردا
بجز کابوس و یک بن بست
در پایان تلخ راه
دارم می رم
رفتن به از ماندن
شعری که می خوانم
من مسافرم چیزی
جز رفتن نمی دانم
من جایی نمی شینم
جایی نمی مانم
دارم می رم
کاش همه بتونن از "درد" بنویسن...
مهم نیست بقیه از کدوم طرف بخوننش...
...درد...
عالــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی!!!
سلام آقا رضا،
خیلی وقت بود اینجا نبودم...
الان که اومدم، دیدم متاسفانه شمام بهتر نشدید،
مثل من...
اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیدوارم یه روز خوب بیاد،
یه اتفاق خوب،
کاش بیفته...
سلام دوست عزیز. ممنون
سلام خیلی خوب بود
گاهی اقات فراموشکار بودن چقدر لذت بخش است حتی اگر عمدی در کار باشد
سلام
چه قدر خوب احساساتتو در قالب کلمات و ابیات بیان میکنی کاش من هم میتونستم همین احساس تو رو دارم ولی نمیتونم بیان کنم وقتی ماله تو رو خوندم آروم شدم ....
سلام بسی جالب بود
می فهمم
سلام دعوت شدید
سلام ممنون
دیروز اولین بار بود که به وبلاگت سر زدم... حرف دلم بود... عالیه...
کجایییییییی
همینجااااااااااااا
سلام ، هم اسم وبلاگتو دوس داشتم هم تاریخ مطالبی که گذاشتی که اگه اشتباه نکنم از سال 88 مینویسی
این خودش خیلی خوبه...
ببین اگه وبلاگ هایی میناسی که دس نوشته خودشونه بیا و بهم معرفی کن... خیلی ممنون میشم
سلام
دوست قدیمی
خوبی؟
چیکارا میکنی؟؟
من که هنوز هستم و زنده و نفس میکشم ...
سلام ممنون. شما چطوری؟
بههههههههه آقاااااااااااااااااا خدا رو شکر یه علائم حیاتی از خودت نشون دادی وگرنه دیگه داشت باورم میشد که..........
بیخیال اصن....................
امروز ........بیسته...... خودت که بهتر میدونی کدوم 20...... همون که میگفتی تنها 20 زندگیته....... تنها 20 زندگیت مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ..... امیدورام همه روزای بعد اینم 20 20 20 ... نشد 20 20 حالا اینم نه ولی 20 حتما باشه....................
تودلدت مبارکککککککک........ ر ف ی ق
ممنونم
من نمیدونستم تولدته.ولی وقتی ندا میگه حتما هست دیگه.با من باشی دوست دارم/تنها باشی دوست دارم/امروز روز میلادته/هرجا باشی دوست دارم.تفلدت مبارک
مرسی
حال من هم خوب نیست....
این روزها یاد گذشته مرا مست تر میکند..
دردیست نه؟؟
غرق در افکار گذشته میشوم ..شاید زنده بودن زجرالود امروزم را لختی فرامموش کنم ..ای گذشته به فریادم برسید که محتاج تنفس شمایم....