یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

مرد پاکتی


جمعه غروب همهمه ی شهر نکبتی

الاکلـــنگ تــــاب و یک پارک دولتـــی

یک دو سه ... تا هزار و نود هم شمرده است

نفــرین بــــه انتظار - همین بمب ساعتـــی -

آمد دوباره مثل عروسک ستاره پوش

من ترمزم بریده ولــی با چه جراتی..

- هی پا به پا نکن دِ بگو دیر می شود

اینجـــا نایست تــوی گلو بغض لعنتی

خانم سلام ... نه ... من که گدایی نمی کنم

عاشق شدم کــــه چشــــم تو اصلن قیامتی

- گمشو (صدای خواهش دستی بریده شد )

گفتــــم بزن بــــــه چــــــاک لجن مرد پاپتــی

از روی دنده های چپش حرف می زند

حالا کبـــود می شود این رنگ صورتی

چیزی شبیه حرمت حوا شکسته بود

زن در کنـــار جاده رهــا ... بعد مدتی

ترمز، نـــــوار هـــــایده بانـــــــو سوار شد

گم شد میان لفظ (( خیابان )) به راحتی

تــه مانده های خانــم رویا که دود شد

بعدش مچاله می شود این مرد پاکتی

رسول کامرانی



نظرات 3 + ارسال نظر
بهنام 1392/01/17 ساعت 09:17 ب.ظ

سلام.
پست متفاوتی بود. در عین روان بودن ، خیلی با مفهوم بود.
ممنون از پست زیباتون.

سلام آقا بهنام ممنون بابت نظراتتون

الهه 1392/01/18 ساعت 05:33 ب.ظ

فوق العاده بودپسر

ستاره 1392/01/18 ساعت 11:43 ب.ظ


نفــرین بــــه انتظار - همین بمب ساعتـــی -

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد