این روزها... دستم به نوشتن نمیــــــــــــرود تقصیر من نیست نوک مدادم شکسته است دلم هم ... چه بگویم؟ آن هم شکستـــــــه است!!! این روزها... زندگی را سرد سر میکشم طعم بیهودگــــــــــی میدهد و اجبار! این روزها... میل و رغبتم را چیزی شبیه به مرگ جویده است!
شب با ستاره های تو پیوند خورده ام ای اسمان به خون تو سوگند خورده ام آخر چگونه دل بکنم از تو آسمان با شانه های سبز تو پیوند خورده ام من در کلاس عشق تو تعلیم دیده ام چوب غمت همیشه اگر چند خورده ام
آهنگ زنگ من روی موبایلت با بقیه فرق داشت .... ولی آهنگ زنگت رو موبایلم مثل بقیه بود... تو به خاطر اینکه بفهمی منم... و من به خاطر اینکه فکر کنمتویی ... !(بوی پرچم رنگین کمان داری!من پرچمم رنگین کمانیست!)
وبلاگ خوبی داری
گاهی نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانش نمیکند...
تو زندگی گاهی به یه جایی می رسی که دیگه هیچی برات مهم نیست!
اونقدر یخ زدی و کامت تلخه که مرور عشق و دوست داشتن با همه خاطره های خوب و بد
فقطه یه لبخند سرد می شه و می شینه رو لبت....
اما این لبخند نه آرومت می کنه و نه غمگین.....
منم همینطور...
...
این روزها...
دستم به نوشتن نمیــــــــــــرود
تقصیر من نیست
نوک مدادم شکسته است
دلم هم ...
چه بگویم؟
آن هم شکستـــــــه است!!!
این روزها...
زندگی را سرد
سر میکشم
طعم بیهودگــــــــــی میدهد
و اجبار!
این روزها...
میل و رغبتم را
چیزی شبیه به مرگ جویده است!
سیب چرخ میخورد و چرخ میخورد و چرخ میخورد ! ×
آخرش جاذبه ، زمینگیرش میکند ... میدانم ! ×
مث من :(
من اتفاقی بودم که افتاد و شکست...
سلام.
متن کوتاه ، اما بسیار پر معنی ای بود. خیلی روش موندم و چندباری برای خودم خوندمش.
ممنونم.
سلام حرفای قشنگی داره وبتون خوشحال میشم به وب منم بیاین و نظرتونو بگین...موفق باشین
salam.mese hamishe ziba.
شکستم..
سلام خوبی؟
وبت خیلی خیلی قشنگه
خوشحال میشم به منم سر یزنی
من لینکت میکنم
شما هم اگه خواستی منو به اسم پارمیدا لینک کن
بای.
دلم
یک بغل شعر میخواهد
یک مشت آغوش تو
باران ببارد
لبخند بزنی
نفس بکشم
زیر چتر تو
شب با ستاره های تو پیوند خورده ام
ای اسمان به خون تو سوگند خورده ام
آخر چگونه دل بکنم از تو آسمان
با شانه های سبز تو پیوند خورده ام
من در کلاس عشق تو تعلیم دیده ام
چوب غمت همیشه اگر چند خورده ام
بعد از رفتنش موهایم را از ته زدم
مرا دیوانه می کرد خاطره دستانش.......
عزیزم!!
تو اتفاقی بودی که افتاد
و یک استثنای دیگر دیده شد.
از سرانگشتت بپرس
مدتهاست که بی دلیل ترکم کرده ، نمیدانم دلش از من سرد شد یا که سرش جایی دیگر گرم شد .
من به بعضی چهرهها چون زود عادت میکنم
پیششان سر بر نمیآرم، رعایت میکنم
همچنان که برگ خشکیده نماند بر درخت
مایهی رنج تو باشم رفع زحمت میکنم
این دهانِ باز و چشم بیتحرّک را ببخش
آن قدر جذّابیت داری که حیرت میکنم
کم اگر با دوستانم مینشینم جرم توست
هر کسی را دوست دارم در تو رؤیت میکنم
فکر کردی چیست موزون میکند شعر مرا؟
در قدم برداشتنهای تو دقت میکنم
یک سلامم را اگر پاسخ بگویی میروم
لذتش را با تمام شهر قسمت میکنم
ترک افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است
روی دوش دیگران یک روز ترکت میکنم
توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت
می نیشینم تا قیامت با تو صحبت می کنم
کاظم بهمنی
آهنگ زنگ من روی موبایلت با بقیه فرق داشت ....
ولی آهنگ زنگت رو موبایلم مثل بقیه بود...
تو به خاطر اینکه بفهمی منم...
و من به خاطر اینکه فکر کنمتویی ... !(بوی پرچم رنگین کمان داری!من پرچمم رنگین کمانیست!)
امروز تمـــــــــــامـــ عکس هایتــــ را سوزاندمـــ……..
گرمای آتــــــش و صورتــــ گــــــــــــر گرفتهــــ تو در میان
آتش.........دوباره مرا عاشقـــــــــــــــت کرد
خیلی باحالن دمتگرم