می ترسم از جسارت از دور دیدنت
امــا منـــم...وعــادت از دور دیدنت
خیلی عجیب نیست اگریک زمان شدم
سرخـــورده از خجــالت از دور دیدنت
اما هنوزهم که هنوز است دلخوشم
با شـــوق بـــــی نهایت از دور دیدنت
دنیای تلـــــخ دفتر من شعر میشود
تامی رسم به ساعت از دور دیدنت
امروز هم اسیر همین بیت ها شدم
از دست رفت فـرصت از دور دیدنت...
علی اکبر رشیدی
سلام روز جمعتون بخیر:)
بازم نوشته هاتون حرف نداره.
اما هنوز هم که هنوز است دلخوشم
با شوق بینهایت از دور دیدنت
دلم واسه خودم سوخت
مرسی رضا زیبا بود اینبار مثله همیشه،یه روزایی بهت عجیب غبطه میخورم
سلام. چه دوست داشتن زیبایی... چقدر جالب از دیدار یار صحبت میکنه و اون لحظه رو به اوج میکشه :
دنیای تلخ دفتر من شعر می شود
تا می رسم به ساعت از دور دیدنت
ممنونم.
like
بی نمک ترین مکان دنیا احتمالا دستهای من است...
...به یاد ارزو هایت سکوتی کن
بالاتر از فریاد.
رضاجان به قلب شبنم بیا.خوشت میاد.باهر اسمی دوست داشتی لینکم کن.
گرگها همیشه زوزه نمیکشند . . .
گاهی هم می گویند :
دوستت دارم . . .
و زودتر از آنکه بفهمی بره ای ، میدرند خاطراتت را . . .
و تو میمانی با تنی که بوی گرگ گرفته . . . !
به حرف تو رسیده ام
به حروفِ نام تو
باقی حرف ها را برای چه اختراع کرده اند
ترکیب شان
جز دروغی برای ادامه زندگی نیست!
دلم گرفته
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز،
نه این دقایق خوشبو، که روی شاخهی نارنج می شود خاموش،
نه این صداقت حرفی، که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه، هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمی رهاند.