بچه که بودیم بابا که خسته می شد بالهایش را می گذاشت کنج اتاق...ما شیطنت کردیم و بالهای بابا را برای بازی های خودمان برداشتیم...پرواز هم کردیم و بعد فراموش کردیم که بالها از آن بابا بود... -اینجا...آسمان آرزوها...برای فرود اضطراری جهت بوسیدن شانه های خالی از بال مردی به نام پدر فرود می آییم...-
سلام ممنون بابت متن های قشنگتون جدا لذت میبرم دستتون درد نکنه ... من از طرفدارای وبلاگتونم
چندین ساله که شاهزاده زندگی من رفته.......خیلی دلم واسش تنگ شده
واقعا پدرها فرشته هستن حتی اگه نباشنهمیشه مثل ی فرشته باهات هستنو مراقبت .روزت مبارک فرشته
بچه که بودیم بابا که خسته می شد بالهایش را می گذاشت کنج اتاق...ما شیطنت کردیم و بالهای بابا را برای بازی های خودمان برداشتیم...پرواز هم کردیم و بعد فراموش کردیم که بالها از آن بابا بود...
-اینجا...آسمان آرزوها...برای فرود اضطراری جهت بوسیدن شانه های خالی از بال مردی به نام پدر فرود می آییم...-
بله...دقیقا