یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

مادرم پنجره را دوست نداشت...


مادرم پنجره را دوست نداشت...


با وجودی که بهار


از همین پنجره می‌آمد و


مهمان دل ما می‌شد


مادرم پنجره را دوست نداشت...


با وجودی که همین پنجره بود


که به ما مژده باز آمدن چلچله ها را می‌داد


مادرم می‌ترسید...


مادرم می‌ترسید..


که لحاف نیمه شب


از روی خواهر کوچک من پس برود


یا که وقتی باران می‌بارد


گوشه قالی ما تر بشود


هر زمستان سرما


روی پیشانی مادر


خطی از غم می‌کاشت


پنجره شیشه نداشت



نظرات 10 + ارسال نظر
آزاده 1391/02/22 ساعت 04:03 ب.ظ

خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی قشنگ بود!!! واقع نمیدونم چطور باید بگم...هرچی بگم کمـــــــــه...!!

[ بدون نام ] 1391/02/22 ساعت 04:52 ب.ظ

زنان قبل از مادر شدن پری و بعد از مادر شدن تبدیل به فرشته میشوند...

دختردایی 1391/02/23 ساعت 12:18 ب.ظ

واقعا زیبا بود.......اشکم در اومد

نسیم 1391/03/17 ساعت 10:12 ق.ظ

خیلی زیبا بود

فاطیما 1391/05/22 ساعت 09:57 ق.ظ

سلام
واقعا دستت درد نکنه بسیار زیبا بود موفق باشی

عاطفه 1391/06/30 ساعت 11:32 ق.ظ

سلااااااااااااااااااااااااااااااام مرسی خیلی قشنگه

آقا رضا واقعا قشنگ بودن ممنون از زحماتت

barab 1391/09/09 ساعت 01:40 ب.ظ

nehtarin site omrameeeeee vaghan azat mamnoonam

باران 1391/11/18 ساعت 08:21 ب.ظ http://baran799.blogfa.com

زیبا بود........

صدف 1392/01/29 ساعت 12:58 ق.ظ

عالیه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد