یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

تقدیر


خسته ام از این زندان که نامش زندگیست


پس قشنگی های دنیا مال کیست


باختم درعشق اما باختن تقدیر نیست


ساختم بادرد تنهایی مگر تقدیر چیست



نظرات 6 + ارسال نظر
nasim 1390/12/23 ساعت 12:30 ق.ظ http://ataalmataal.blogfa.com

قشنگیهای دنیا به مساوات به همه داده شده...

u,hxt 1390/12/23 ساعت 12:52 ق.ظ http://eshghestan.blogsky.com

سلام رفیق ایدوارم از دستم ناراحت نباشی
خیلی زیباست مثل همیشه گل کاشتی.

آزاده 1390/12/23 ساعت 09:16 ق.ظ

سلام
خوبیین؟؟
عاشق نوشته هاتونم...
اگه بارون رو باچشمام نمیدیدم وبا دستام حس نمیکردم..مطمئن بودم کل شهر با اشکای من خیس شده
ببین...نوشتهات با آدم چه می کنه ه ه ه ....

آزاده 1390/12/23 ساعت 09:27 ق.ظ

عالیهههههههههههههههههههههه عالییییییییییییییییی.....

tala 1390/12/23 ساعت 09:57 ق.ظ

bazande manam
ke dar ra baz migozaram
shayad bargardi
....

سمیه 1390/12/23 ساعت 01:43 ب.ظ http://ehsasebarani.mihanblog.com/

و بی رنگی کمیاب ترین چیزها بود
اگر عشق ارتفاع داشت
من زمین را زیر پای خود داشتم
و تو هیچ گاه عزم صعود نمی کردی
آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر می گرفتی
اگر گناه وزن داشت هیچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد
اگر دیوار نبود نزدیکتر بودیم, همه وسعت دنیا یک خانه می شد
و تمام محتوای سفره سهم همه بود
و هیچ کس در پشت هیچ ناکجایی پنهان نمی شد
اگر خواب حقیقت داشت
همیشه با تو در آن ساحل سبز لبریز از نا باوری بودم
اگر همه سکه داشتند, دلها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند
و یکنفر کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزشترین سکه اش را نثار او کند
اگر مرگ نبود زندگی بی ارزشترین کالا بود, زیبایی نبود, خوبی هم شاید
اگر عشق نبود به کدامین بهانه می خندیدیم و می گریستیم؟
کدام لحظه ناب را اندیشه می کردیم؟
چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می آوردیم؟
آری بیگمان پیش تر از اینها مرده بودیم, اگر عشق نبود
اگر کینه نبود قلبها تمام حجم خود را در اختیار عشق می گذاشتند
و من با دستانی که زخم خورده توست
گیسوان بلند تو را نوازش می کردم
و تو سنگی را که من به شیشه ات زده بودم به یادگار نگه می داشتی و
ما پیمانه هایمان را شبهای مهتابی به سلامتی دشمنانمان پر می کردیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد