یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

یادداشت های روزانه یک دیوانــه

متن های عاشقانه,اشعار عاشقانه,تک بیتی عاشقانه,دوبیتی عاشقانه,جملات زیبا,جملات قصار,اس ام اس عاشقانه,sms عاشقانه

باز...


باز دلتنگیها بی دعوت


به سراغم آمدند...



نظرات 9 + ارسال نظر
شهرزاد 1390/12/20 ساعت 01:05 ق.ظ

زیبا و دلنشین ............ممنون

nasim 1390/12/20 ساعت 01:44 ق.ظ

مهمون سرزده همیشگی.امشبم بدجور اومده سراغم.هیچی هم ندارم واسه پذیرایی.
فقط کوکب خانوم از عهده پذیرایی از این مهمون برمیاد!!!

حسین 1390/12/20 ساعت 10:01 ق.ظ

دلتنگی ...
چه واژه ملموسی...

تنها 1390/12/20 ساعت 03:34 ب.ظ

سلام خدا قوت!
واقعا نمیدونم چه حکمتی هر وقت فکر و دلم درگیر یک موضوعه تو دقیقا همونی رو می نویسی که دلم میخواد!
واقعا ممنونم ازت

*** 1390/12/20 ساعت 04:53 ب.ظ

ز بس با غمت روز و شب زیستم
غمت می شناسد که من کیستم
من آن خویش گم کرده مردم که هیچ
ندانم کجایم کیم چیستم!
نیم آنچه مانده ست از من بجای
غم است این که برجاست من نیستم

داریوش 1390/12/20 ساعت 06:07 ب.ظ http://mahkum-be-zendegi.blogfa.com


سلام

خدایی خیلی خیلی از وبت خوشم اومد
ممتتففااووتتهه

به ما هم یه سر بزن

نظر یادت نره..

الو … الو… سلام
کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟


مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟


پس چرا کسی جواب نمیده؟


یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس .بله با کی کار داری کوچولو؟


خدا هست؟ باهاش قرار داشتم.. قول داده امشب جوابمو بده.


بگو من میشنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار دارم …


هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم .


صدای بغض آلودش آهسته گفت یعنی خدام منو دوست نداره؟؟؟؟


فرشته ساکت بود .بعد از مکثی نه چندان طولانی:نه خدا خیلی دوستت داره.مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟


بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست وبر روی گونه اش غلطید وباهمان بغض گفت :اصلا اگه نگی خدا


باهام حرف بزنه گریه میکنما…


بعد از چند لحظه هیاهوی سکوت ؛


بگو زیبا بگو .هر آنچه را که بر دل کوچکت سنگینی میکند بگو..دیگر بغض امانش را بریده بود بلند بلند گریه کرد وگفت:خدا جون خدای مهربون،خدای قشنگم میخواستم بهت بگم تو رو خدا نذار بزرگ شم تو رو خدا…چرا ؟این مخالف تقدیره .چرا دوست نداری بزرگ بشی؟آخه خدا من خیلی تو رو دوست دارم قد مامانم ،ده تا دوستت دارم .اگه بزرگ شم نکنه مثل بقیه فراموشت کنم؟


نکنه یادم بره که یه روزی بهت زنگ زدم ؟نکنه یادم بره هر شب باهات قرار داشتم؟مثل بقیه که بزرگ شدن و حرف منو نمی فهمن.


مثل بقیه که بزرگن و فکر میکنن من الکی میگم با تو دوستم .مگه ما باهم دوست نیستیم؟پس چرا کسی حرفمو باور نمیکنه ؟خدا چرا بزرگا حرفاشون سخت سخته؟مگه اینطوری نمی شه باهات حرف زد…


خدا پس از تمام شدن گریه های کودک:آدم ،محبوب ترین مخلوق من.. چه زود خاطراتش رو به ازای بزرگ شدن فراموش میکنه…کاش همه مثل تو به جای خواسته های عجیب من رو از خودم طلب میکردند تا تمام دنیا در دستشان جا میگرفت.


کاش همه مثل تو مرا برای خودم ونه برای خودخواهی شان میخواستند .دنیا برای تو کوچک است …


بیا تا برای همیشه کوچک بمانی وهرگز بزرگ نشوی…


کودک کنار گوشی تلفن،درحالی که لبخندبرلب داشت در آغوش خدا به خواب فرو رفت

D vane: 1390/12/22 ساعت 10:38 ب.ظ

میگن دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید کی دونستم اگه سر بزنم به وبلاگتون خوشم میاد
اشتباه نکردم

tala 1390/12/23 ساعت 09:48 ق.ظ

be nazar roo be rah nemiayd mr reza
.
.
.
in niz bogzarad

یه دوست 1391/01/04 ساعت 10:37 ق.ظ

دوست خوبم جملاتت خیلی قشنگن منو ببخش بی اجازه چندتاییش روکپی کردم واسه اپ جدیدم حلالم کن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد