زندگی "باغی"است! که با عشق"باقی"است. "مشغول دل" باش! نه"دل مشغول". بیش تر" غصه های ما"! از "قصه های خیالی"ماست. پس بدان اگر"فرهاد"باشی همه چیز "شیرین"است.
سلام رضا مرد بودن یعنی بلندی فریاد در سکوت !!!!!جای که کسی صداتو نمی شنوه جز خود همین فریاد که بغض میشه خیلیامون دلمون می خواد بریم پیش خدا منجمله خودم حداقل بار گناه هام از این سنگینتر نمیشه.خیلی با هات حال کردم ایمیلمو گذاشتم حال کردی یه پیام از ایمیل خودت بزن با هم بیشتر آشنا بشیم.
به نظر من شما بویی از شعور نبردی که این همه کفر بار خدا میکنی.برو فکر کن چیکار کردی که تنهایی.جای اینکه بشینی سنگاتو با خدا برداری نشستی کفر میگی.خدا منو ببخشه وارد این وبلاگ شدم
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
این ابرای کوچولوی بلعیده شده توی گلوهامون هرچی میبارن بزرگتر میشن...
وبتون فوق العاده است تبریک میگم!
همه ی بغض من
تقدیم غرورت باد!
غروری که
لذت دریا را به چشمانت حرام کرد . . .
تو تمام لحظه های تنهایی توی آغوش خدا بودی ... اگه گرمای آغوششو حس نمی کنی شاید...
عاشق وبتم همه ی متن هات عالییییی هستن !!
سلام خیلی دوست داشتم خیلی به دلم نشست حس کردم که خیلی بی آلایشه! دیوانه گرامی اگه دوست داشتی باهمدیگه متن هایمان را برسی کنیم بهم ایمیل بزن
ashshshsheghe neveshtehatam
hamashun harf nadaran, damet kheily garm
khoda jooooooooon mano ham baghal kon plz
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم
ولنتاین مباااااااااااارک
تو واقعا دیوانه ای
یک دیوانه واقعی
نوشته هات قشنگه
دوستت دارم
زندگی "باغی"است!
که
با عشق"باقی"است.
"مشغول دل" باش!
نه"دل مشغول".
بیش تر" غصه های ما"!
از "قصه های خیالی"ماست.
پس بدان
اگر"فرهاد"باشی
همه چیز "شیرین"است.
پای سگ بوسید مجنون خلق گفتندش چه سود!!
گفت این سگ گاهگاهی کوی لیلی رفته بود...
سلام
رضا مرد بودن یعنی بلندی فریاد در سکوت !!!!!جای که کسی صداتو نمی شنوه جز خود همین فریاد که بغض میشه خیلیامون دلمون می خواد بریم پیش خدا منجمله خودم حداقل بار گناه هام از این سنگینتر نمیشه.خیلی با هات حال کردم ایمیلمو گذاشتم حال کردی یه پیام از ایمیل خودت بزن با هم بیشتر آشنا بشیم.
دیدی غزلی سرود؟
عاشق شده بود.
انگار خودش نبود
عاشق شده بود.
افتاد.شکست . زیر باران پوسید
آدم که نکشته بود .
عاشق شده بود
بغض در گلویم پیر شده
عصایی به دستش میدهم
شاید راهی شود...
*سپاس از نوشته ها و انتخابهای زیباتون*
به نظر من شما بویی از شعور نبردی که این همه کفر بار خدا میکنی.برو فکر کن چیکار کردی که تنهایی.جای اینکه بشینی سنگاتو با خدا برداری نشستی کفر میگی.خدا منو ببخشه وارد این وبلاگ شدم