نه اینکه زانو زده باشم
نه, فقط تنهایی سنگین است...
خیلی هم ساده ولی زیبا !
چطوری این همه احساس رو تو دو تا جمله جا می دی؟ایجازی که توی شعرت هست رو دوست دارم.
سلام یه سوال:چرا بزرگان مثل ارد ودکتر شریعتی و..... تنهایی رو از با دیگران بودن تو سخنان ماندگارشون ترجیح دادن و تنها راه کمال دونستن!همش فکر می کنم تنها بودن یعنی تارک دنیا شدن اما اونا می گن تو اوج جمعیت باید تنها بود!چطوری؟
سنگینی باری که خدا به دوش ما می گذاردآنقدر نیست که کمرمان راخرد کندبلکه آنقدر است کهما را برای دعا به زانو در آورد...
تو به من وحی می شویو من نام تو را...نه از بیم از یاد بردنکه از شوق به یاد داشتن می نویسم..
تنهایی به تنهایی سنگین نیست.به دوش کشیدن یه چیزایی تو تنهایی زانوهای ادمو خم می کنه...خدا کنه هیچوقت بارمون از رو دوشمون نیفته...
خیلی خوشم میاد حرفایی که احساس آدم و بیان میکنه ولی با حفظ غرورزیبا و دوست داشتنی بود
خیلی هم ساده ولی زیبا !
چطوری این همه احساس رو تو دو تا جمله جا می دی؟
ایجازی که توی شعرت هست رو دوست دارم.
سلام یه سوال:
چرا بزرگان مثل ارد ودکتر شریعتی و..... تنهایی رو از با دیگران بودن تو سخنان ماندگارشون ترجیح دادن و تنها راه کمال دونستن!همش فکر می کنم تنها بودن یعنی تارک دنیا شدن اما اونا می گن تو اوج جمعیت باید تنها بود!چطوری؟
سنگینی باری که خدا به دوش ما می گذارد
آنقدر نیست که کمرمان راخرد کند
بلکه آنقدر است که
ما را برای دعا به زانو در آورد...
تو به من وحی می شوی
و من نام تو را...
نه از بیم از یاد بردن
که از شوق به یاد داشتن می نویسم..
تنهایی به تنهایی سنگین نیست.به دوش کشیدن یه چیزایی تو تنهایی زانوهای ادمو خم می کنه...
خدا کنه هیچوقت بارمون از رو دوشمون نیفته...
خیلی خوشم میاد حرفایی که احساس آدم و بیان میکنه ولی با حفظ غرور
زیبا و دوست داشتنی بود